داستان‌های بلند ایرلندی

برخلاف سلت‌های قاره‌ای یا اقلیمی، مردم سلتی زبان سرزمین ایرلند و ویلز، حافظ ادبیاتی با قدمت بسیارند. درباره ایرلند آمده است که آنان دارای کهن‌ترین ادبیات سنتی، در میان گویش‌های اقوام شمال اروپا هستند و ایرلند حافظ غنی‌ترین سنت‌های اسطوره‌شناسی، در میان کشورهای شمال آلپ است. بیشتر داستان‌های بلند و کهن ایرلندی در بردارنده اشارات و حوادثی درباره طبیعت اساطیری و در تجزیه و تحلیل نهایی، بسیاری از شخصیت‌های موجود در آن داستان‌ها، جدا از خدایان یا موجودات جهان دیگرند که اصل خدا بودن آنان اساساً و تا حدودی، مورد پذیرش قرار گرفته است. آنان به معنای درست کلمه، خدا نیستند، بلکه به عنوان انسان‌هایی با ویژگی‌های مافوق طبیعی‌اند که در رویدادهای کاذب تاریخی و در مناطق جغرافیایی واقعی، حضور دارند.

این امر ممکن است در طی فرایند سنت شفاهی یا سینه به سینه و در طول قرن‌ها رخ داده باشد. اما این داستان‌ها، بدون تردید، به گونه پیشا ـ مسیحی و به دست نویسندگان راهبی شکل گرفته که شاید، ویژگی اسطوره‌ای این داستان‌ها را در نیافته‌اند. از سوی دیگر، این احتمال وجود دارد که کاتبان، عمداً، جنبه‌های کافرکیشی و اسطوره‌ای آن‌ها را، به خاطر حمایت از جنبه‌های اندک مسیحی آن‌ها، تقلیل داده، یا مطالب بومی را در قالب صورت‌های کلاسیکی، از نو ریخته باشند. دانشمندان کنونی، داستان‌های آغازین ایرلندی را به چهار گروه اصلی، یا چهار چرخه اصلی تقسیم می‌کنند:

۱. چرخه اسطوره‌ای همان‌گونه که از نامش پیداست، با عملکردهای خدایان کافرکیش سلتی و سایر موجودات مافوق طبیعی در ارتباط است.

۲. چرخه اولستر که درباره رویدادهای طبقه جنگجویان پیشا ـ مسیحی ایرلند گفتگو می‌کند و جامعه‌ای قهرمانی را، که بسیار مشابه با جامعه پیشا ـ رومی گل‌ها است، توضیح می‌دهد.

۳. چرخه تاریخی که با فعالیت‌های شخصیت‌های تاریخی در ایرلند و با قرون نخستین عصر مسیحیت در ارتباط است.

۴. چرخه فین‌ها که درباره شگفتی‌های فین مک کومائیل و گروه جنگجویان او یعنی فیاناها سخن می‌گوید.

همان‌گونه که انتظار می‌رود، از نظر مواد باستانی، چرخه اسطوره‌ای، نسبت به چهار بخش دیگر، کم‌ترین اسطوره را دارد و می‌توان تصور کرد که تعداد بسیاری از این داستان‌ها مفقود، یا به دلایل دیگری پیش از آن که کاتبان راهب بتوانند آن‌ها را به ثبت برسانند، به وام گرفته شدند. این احتمال وجود دارد که تعداد بسیاری از مجموعه‌های نسخه‌های خطی داستان‌های اسطوره‌ای، بر اثر تاریخ پرآشوب ایرلند، مفقود شده‌اند. بدون تردید، کتاب مشهور لاینستر (که در ۱۱۶۰ میلادی به کتابت درآمده و در روزگار کنونی در کتابخانه ترینیتی در دابلین نگه‌داری می‌شود)، دارای فهرستی از داستان‌های افسانه‌ای باستانی بوده که به افسانه‌هایی اسطوره‌ای اشاره داشته و اکنون برجای نمانده است.

به طور کلی، تعداد هشت افسانه باقی مانده است که می‌توان آن‌ها را، از لحاظ ویژگی عمدتاً، اسطوره دانست. از آن هشت افسانه، فقط چهار افسانه آن صورت کهن دارند. آن‌ها شامل رؤیای اوئنگوسو؛ اظهار عشق اتین؛ گرفتن تپه جادویی و جنگ مویتورااند.

داستان اصلی اسطوره‌ای شامل نبرد مویتورا است و می‌گوید که چگونه توآت‌ها ددانان، یا پیروان ایزد ـ بانویی به نام دانو بر دشمنان خود یعنی فوموروها پیروز شدند و این به سبب مهارت‌های جاودانه برتر آن‌ها بود، که آن مهارت‌ها را در صحنه پیچیده نبرد اِعمال می‌کردند و در آن، رهبران دو جناح مخالف، شاهد سنت‌های قهرمانی در نبرد تن به تن می‌شدند. ما در این‌جا، با شخصیت اصلی در معبد خدایان ایرلندی آشنا می‌شویم. از آن‌جا که هر یک از دو طرف، به نوبه خود، قول می‌دهد که در نبرد پیش آمده، از خودگذشتگی نشان دهد، می‌توانیم اندکی از فعالیت‌ها و ویژگی خدایان و از شخصیتی که سخن می‌گوید، آگاه شویم.

ویژگی اساطیری داستان، تردیدناپذیر است، گو این‌که پرستش ما درباره تعبیر مطلب همچنان بی‌پاسخ می‌ماند. برخی منابع، جنگ را به عنوان نمادی از تضاد کهن میان نیروهای روشنی، یا پیروان ایزد ـ بانو دانو با فورموروها یعنی نیروهای تاریکی، می‌دانند. نقل است که گروه‌ اول، دارای زیبایی بسیار و همه‌گونه دانش بوده، در حالی که گرو دوم، به عنوان نیمه انسان و نیمه دیو، پلید تلقی شده‌اند که گسترش نظم را مختل می‌ساختند. تفسیری دیگر، مطلب را به داستانی ساده بدل می‌سازد. رقابت میان یک خدای رسمی که به صورت بالار نشان داده می‌شود، با خدای جوان‌تر و باهوش‌تر یعنی لوگ سامیلداناگ است که پیروزی نظم‌ نو، بر نظم کهن را ارائه می‌دهد. یک داستان بسیار متأخرتر، در ساختار اسطوره‌ای جامعه هند و اروپایی، به عنوان یک کلیت، دارای مفهوم «سه کارکرد» است. این مفهوم بازتابی از اساس طبقات سه ‌گانه در جامعه هند و اروپایی است، یعنی کاهنی که نماینده عملکرد دینی ـ جادویی و سپس، جنگجویی که نماد باروری و شکوفایی است. نبرد مویتورا، به صورت نبرد ـ قدرت تعبیر می‌شود که در میان طبقه کاهن و جنگجو برقرار است. نبرد میان پیروان ایزد ـ بانو دانو، از یک طرف، و طبقه کشاورز یعنی فوموروها، که عرضه کنندگان‌اند، از سوی دیگر، در اساطیر سرخ‌پوستی از طریق صلح و آشتی صورت می‌پذیرد. در سنت ایرلندی فوموروها شکست می‌خورند.

منبع : ریچارد کاوندیش،اسطوره شناسی:دایره‌المعارف مصوّر اساطیر و ادیان مشهور جهان، ترجمه‌ی رقیّه بهزادی، تهران،نشر علم،چاپ اوّل،۱۳۸۷

You might also like
1 Comment
  1. شهاب says

    سلام.درباره فرزند ندر ایرلند مطلبی دارین؟

Leave A Reply

Your email address will not be published.