پ
پاتروکلوس Patroclus ، پسر منویتیوس. در بچگی به جرم قتل غیرعمد تبعید شد و نزد پلئوس رفت و محبوب اخیلس پسر وی شد. در جنگ تروا، وقتی اخیلس دست از جنگ کشید، وی لباس اخیلس را به تن کرد و جنگید و یونانیان را به میدان نبرد بازآورد. اما به دست هکتور کشته شد. اخیلس برای انتقام خون او به میدان نبرد بازآمد و دوازده تن، از جمله هکتور، را بر سر جسدش به هلاکت رساند :
پاریس Paris ، پسر پریاموس و هکابه. غیبگویان پیش از تولدش گفتند باعث ویرانی تروا خواهد بود، پس پدرش او را به چوپانی سپرد تا در کوه ایدا رهایش کند، اما چوپان خود پسر را بزرگ کرد. در جوانی گاومیش محبوبش را به عنوان جایزهی مسابقهای که پریاموس ترتیب داد بود بردند، و او برای بازپس گرفتنش در مسابقه شرکت کرد و بر همهی پسران پریاموس غالب آمد. همانجا خواهرش کاساندرا او را باز شناخت و او در میان خانوادهاش پذیرفته شد و با اونیونه ازدواج کرد. هنگامی که میان هرا، آتنه، و آفرودیته بر سر تصاحب سیب متعلق به زیباترین زن ( ایریس ) نزاع درگرفت، زئوس داوری را به زیباترین مرد، یعنی پاریس، واگذار کرد. آفرودیته به پاریس قول زیباترین زن جهان را داد و پاریس به نفع او حکم کرد. زیباترین زن جهان هلنه ، زن منلائوس پادشاه اسپارت، بود. پاریس به اسپارت رفت و هلنه را ربود. پس از چند سال، نیروی عظیمی از یونانیان برای بازپس گرفتن هلنه به تروا هجوم آوردند و جنگ تروا درگرفت. پاریس در این جنگ اخلیس را از پای درآورد. و سپس خود به تیر فیلوکتتس مجروح شد. وی را برای درمان نزد زن اولش، اونیونه، بردند، اما او از درمانش امتناع کرد. اونیونه بعد پشیمان شد، اما دیگر پاریس مرده بود. اونیونه نیز از شدت غصه خود را کشت :
پاسیفائه Pasiphae ، دختر هلیوس و پرسئیس. زن مینوس ، پادشاه کرت، شد و بچههای بسیار زاد. بعد عاشق گاو چوبینی شد که دایدائوس ساخته بود و با آن نزدیکی کرد و مینوتاوروس را زاد .
پالاس Pallas ، غولی که آتنه در جنگ خدایان از پای درآورد و از پوستش برای خود زره ساخت و از همین رو لقب آتنه پالاس گرفت .
پان Pan ، خدای شبانان و رمهها . مردی شاد بوده که تمام مدت میرقصیده و آواز میخوانده است. نی از ابداعات اوست که به یاد عشقش سورینکس مینواخته است. در اساطیر روم، مطابق است با فاونوس .
پاناکیا (= درمانگر همگان ) Panacea ، دختر آسکلپیوس ؛ الاههی درمانها .
پاندورا Pandora ، نخستین زن روی زمین. زئوس او را از گل آفرید تا برای پرومتئوس، که با انسانها دوستی میکرد، بفرستد و بدین نحو مجازاتش کند. پرومتئوس آن را نپذیرفت، اما برادرش اپیمتئوس پاندورا را به عنوان هدیه قبول کرد و همسر خود ساخت. پاندورا جعبهای را که گفته شده بود هرگز نگشاید گشود و مصیبتها بر روی زمین پراکنده شدند؛ تنها امید در ته جعبه ماند تا تسلای بشر باشد .
پرسئوس Perseus ، پسر زئوس و دانائه، و شوهر آندرومده . آکریسیوس، پدر دانائه، دختر و نوهاش را در صندوقی نهاد و به دریا انداخت. اما زئوس آنان را به سلامت به جزیرهی سریفوس رساند، و پولودکتس، پادشاه جزیره، نجاتشان داد. بعداً پولودکتس چون پرسئوس را مانع وصال خود به دانائه دید، وی را، به امید آنکه هلاک شود، مأمور آوردن سر مدوسا کرد اما پرسئوس به یاری کلاه نامرئی و کفشهای بالدار، که از چند پری گرفت، موفق شد سر مدوسا را ببرد و با خود بیاورد .
پرسفونه Persephone ، دختر زئوس و دمتر. هادس او را ربود و با او در جهان زیر زمین ازدواج کرد. دمتر خواست او را به زمین بازگرداند، اما چون پرسفونه در جهان زیر زمین چند دانه انار خورده بود، فقط مقرر شد هشت ماه از سال را در زمین، و باقی را در جهان زیر زمین باشد. چون پرسفونه الاههی حاصلخیزی است، فقط هشت ماهی را که در روی زمین است رستنیها حیات دارند. پرسفونه ملکهی جهان زیر زمین هم بود. در اساطیر رومیان، مطابق پروسرپیناست .
پروکروستس Procrustes ، احتمالاً پسر پوسیدون. راهزنی مشهور که هر رهگذری را به بهانهی مهماننوازی به خانه میبرد و بر روی تختی میخواباند و آن قدر او را میکشید یا از پاهایش میبرید تا اندازهی تخت شود. تسئوس با خود او همان معامله را کرد، با این فرق که سرش را برید تا اندازهی تخت شود .
پرومتئوس: پرومته
پرومته/پرومتئوس Prometheus ، یکی از تیتانها : پسر یاپتوس و کلومنه ( یاتمیس )؛ و برادر اپیمتئوس . در جنگ تیتانها با خدایان در پایان طرف زئوس را گرفت، اما کارش با وی بر سر نوع بشر به اختلاف کشید ( پاندورا ). پرومته از خاک پانوپیا انسان را ساخت و آتنه در آنها روح حیات دمید. زئوس خواست انسان را که موجودی خطاکار بود از بین ببرد و به جایش موجود بهتری بسازد، پس آتش را از انسان دریغ داشت . پرومته آتش را از آسمانها دزدید و برای انسان آورد. زئوس او را به این جرم به صخرهای در قفقاز زنجیر کرد. هر روز عقابی میآمد و جگر او را میخورد و شب جگر از نو میرویید. سرانجام، هراکلس عقاب را کشت و پرومته را آزاد کرد . پرومته در عوض، راه به دست آوردن سیبهای زرین هسپریدس را به او آموخت .
پرویتوس Proetus ، پسر آباس و آگلایا. با برادر دوقلویش، آکریسیوس، پادشاهی آرگوس را قسمت کردند و پرویتوس، در شمال، شهر تیرونس را به عنوان پایتخت خود به کمک کوکلوپس ساخت . سرانجام به دست پرسئوس کشته شد؛ نیز: بلروفون .
پریاپوس Priapus ، فرزند دیونوسوس و آفرودیته؛ خدای حاصلخیزی باغها. قدی کوچک و خمیده، و آلتی بزرگ داشت، و به قدری زشت بود که مادر طردش کرد. عاشق یک پری به نام لویتس شد و خواست با او در حال خواب بیامیزد. پری به صدای عرعر خری بیدار شده و گریخت. برای همین پریاپوس از خرها بیزار بود .
پریاموس Priamos ، پسر لائومدون وسترومو؛ پادشاه تروا در دوران جنگ تروا. هکابه را به زنی گرفت. از جمله فرزندانش پاریس، هکتور، و کاساندرا هستند. با نابودی تروا او نیز جان داد .
پگاسوس Pegasus ، اسب بالدار جاودانی؛ یار با وفای بلروفون . مدوسا ، وقتی پرسئوس سرش را برید، از پوسیدون حامله بود، و از گردن بریدهاش پگاسوس بیرون آمد .
پلئوس Peleus ، پسر آیاکوس و اندئیس؛ پادشاه فتیا. زئوس میخواست معشوق تتیس باشد، اما چون شنید پسر تتیس از پدرش قویتر خواهد بود، او را به پلئوس داد. در جشن ازدواج پلئوس و تتیس بود که اریس سیب نفاق را افکند. پسری که تتیس برای پلئوس آورد همان اخیلس بود .
پلوپس Pelops ، پسر تانتالوس و دیونه. با رشوه دادن به مورتیلوس، ارابه ران اوینومائوس ، و به کمک اسبهای بالدار، مسابقهی ارابهرانی را برد. و بدین ترتیب دختر وی هیپودامیا(۱) را به زنی گرفت. اما بعد ارابهران را غرق کرد، و او نیز خاندان وی را نفرین کرد. از فرزندان پلوپس و هیپودامیا میتوان آترئوس و توئستس را نام برد .
پلوتوس Plutus ، پسر دمتر و یاسیون؛ خدای ثروت و فراوانی. به روایتی، زئوس او را به جرم توزیع ناعادلانهی ثروت کور کرد .
پلوتون Pluto : هادس
پلیاس Pelias ، پسر پوسیدون و تورو. نزد نابرادریش آیسون ، پادشاه یولکوس، رفت و در دورانی که یاسون ، پسر آیسون، صغیر بود، نایبالسلطنه شد. بعد، برای آنکه پادشاهی را به یاسون ندهد، او را به دنبال « پشم زرین» فرستاد. یاسون، برخلاف پیشبینی پلیاس، از این سفر به سلامت بازگشت و با خود مدیا را آورد. مدیا انتقام یاسون را بدین ترتیب از پلیاس گرفت که دخترانش را اغوا کرد که، برای بازآوردن جوانی پدر، او را قطعه قطعه کنند و بجوشانند .
پنتئوس Pentheus ، پسر اخیون و آگاوه؛ دومین پادشاه تب. از پرستش دیونوسوس سر باز زد و مراسم وقیح دیونوسوسی را ممنوع کرد. اما مراسم پنهانی برگزار شد و حتی مادر و خالههای خود او هم در آن شرکت کردند. پنتئوس، که از میان شاخههای درخت مراسم را نظاره میکرد، توسط مادر و خالههایش، به گمان اینکه شیری است، پایین کشیده شد و قطعه قطعه گشت .
پنلوپه Penelope ، دختر ایکاریوس و پریبویا؛ همسر اودوسئوس . نام او مترادف وفای به شوهر است. هنگامی که اودوسئوس دوران سرگردانی را میگذراند، خواستگاران زیادی برای پنلوپه پیدا شد، اما پنلوپه پاسخ آنان را موکول به تمام کردن کفنی کرد که برای لائرتس، پدر اودوسئوس، میبافت. اما وی هر شب بافتههای روزش را از نو میشکافت. پس از آشکارشدن حیلهاش قرار گذاشت همسر کسی شود که بتواند کمان اودوسئوس را خم کند. اودوسئوس در همین زمان با لباس مبدل گدایان به خانهاش بازآمد، شرط را برد، و دیگر خواستگاران را کشت .
پوتون Python ، اژدهای مادهای که از گل بازمانده از طوفان زئوس ( دئوکالیون ) برآمد. ساکن معبد دلفی و محافظ وخش آنجا بود. به فرمان هرا به آزار لتو، که آپولون و آرتمیس را حامله بود، پرداخت. پس، آپولون پس از تولد او را کشت .
پورها Pyrrha ، دختر اپیمتئوس و پاندورا . نخستین زن میرایی که زنده شد : دئوکالیون . پوسیدون Poseidon ، پسر کرونوس و رئا، و برادر زئوس و هادس؛ خدای دریاها، زلزله، و اسبها. زئوس و هادس و پوسیدون برای تقسیم فرمانروایی عالم قرعه کشیدند و فرمانروایی دریاها نصیب پوسیدون شد. با پریان و زنان زمینی بسیار ازدواج کرد و فرزندان بسیار داشت . مطابق با نپتونوس (نپتون) رومیان است .
پوگمالیون Pygmalion ، پادشاه کوپروس. چون هیچ زنی را لایق عشق خود ندانست، مجسمهای از زن مطلوبش ساخت و عاشق آن شد. پس، از آفرودیته خواست تا به آن جان بدهد، و با آن ازدواج کرد .
پولادس Pylades ، پسر ستروفیوس و آناکسیبیا. با پسر داییش، اورستس، بارآورده شد و همدم با وفایش گشت. در انتقامجویی اورستس از کلوتایمنسترا، تلاشش برای کشتن هلنه، و تلاشش برای کشتن نئوپتولموس یاریش داد. با خواهر اورستس، الکترا، ازدواج کرد .
پولودوروس(۱ ) Polydo rus ، پسر پریاموس و هکابه. محبوبترین فرزند پدر و مادرش بود، پس نگذاشتند در جنگ تروا وارد شود. به روایتی به دست اخیلس هنگام فرار از میان جنگجویان کشته شد، و به روایتی هنگام جنگ از زادگاه دورش کردند و پولومنستور، پادشاه بیستونها، به طمع طلا او را هلاک کرد .
پولودوروس(۲ ) Polydorus ، تنها پسر کادموس و هارمونیا؛ پادشاه تب. بعد از خواهرزادهاش، پنتئوس، مدت کوتاهی سلطنت کرد و بعد زمام امور را به پسر صغیرش، لایوس، سپرد .
پولوفموس Polyphemus ، پسر پوسیدون و توئوسا. یکی زا سیکلوپها (کوکلوپس) بود . عاشق پری دریایی، گالاتیا، شد. اما گالاتیا خود عاشق کسی دیگر به نام آکیس بود. غول غمگین آکیس را در حال عشقبازی با گالانیا کشت، اما نفرت گالانیا از او افزونتر گشت. وقتی گذار اودوسئوس به غار او افتاده بود، چشمش را کور کرد .
پولوکس/پولودئوکس Pollux/Polydeuces ، پسر زئوس و لدا؛ برادر دوقلوی کاستور. این دو برادر را دیوسکوروی (= نوباوگان زئوس) میخواندند. حامی دریانوردان بودند. پولوکس در مشتزنی، و کاستور در سوارکاری مهارت داشت. پس ازمرگ به صورت دو پیکر فلکی درآمدند .
پولوکسنا Polyxena ، دختر پریاموس و هکابه. پس از سقوط تروا، روح اخیلس تقاضا کرد که پولوکسنا بر سر مزارش قربانی شود؛ یونانیان موافقت کردند و نئوپتولموس مراسم را به جا آورد .
پولومنستور Polymnestor ، پادشاه بیستونها که پولودوروس (۱) را، به طمع به دست آوردن طلا، کشت و در عوض نیز هکابه، مادر پولودوروس، او را کور کرد .
پولومنیا Polymnia ، موزسرودها: موزها .
پولونیکس Polyneices ، پسر اودیپ و یوکاسته .
اتئوکلس و کرئون (۱) پیریتوس Peirithous ، پسر ایکسیون و دیا؛ پادشاه لاپیتها . یار تسئوس بود. با هیپودامیا (۲) ازدواج کرد و کنتاوروس را به جشن ازدواج دعوت کرد. آنان مست شدند و سعی کردند عروس و زنان لاپیت را بربایند. جنگی درگرفت و لاپیتها، به کمک تسئوس، کنتاوروس را شکست دادند. بعداً پیریتوس و تسئوس پیمان بستند که هر دو با دختران زئوس ازدواج کنند؛ تسئوس هلنه را برگزید و پیریتوس پرسفونه را. پس با هم به جهان زیر زمین رفتند تا پرسفونه را خواستگاری کنند. هادس آنان را به صندلی شکنجه بست. بعدها هراکلس سعی کرد آن دو را نجات دهد، اما فقط تسئوس نجات یافت و پیریتوس برای همیشه در جهان زیر زمین زندانی شد .
باسلام.مطالب جالب ،مفید و مختصریست در راستای آشنائی با ایزدان وایزدبانوان اساطیری.اگر در کنار این معرفی ،وضعیت روانشناختی آنان هم موردبررسی قرارگیرد،بیشتر مثمرثمر خواهدبود.لطفا در مورد خرد زنانه و نمادهای اسطوره ای آن ، منابع معرفی فرمائید.
با تشکر واحترام
با عرض سلام….
دوستان!
مطالب به شدت مشکل دارن و حتی با اطلاعات خود سایت شما هم تناقض دارن!
لطفاً اطلاعات صحیح در اختیار دوستان قرار دهید.
متاسفانه منابع فارسی در این موارد کم هست و در همین اطلاعات کم هم اشتباهات زیادی دیده میشه.
موفق باشید
با سلام
آقا فؤاد لطفاً مصداق ذکر کنید. در پاسخ نظر قبلیتان در مقاله ی “مدوسا” دفاعیه ی(!) جامعی همراه با سند ارائه شد که بخشی از آن را اینجا هم می گذاریم:
«بارها گفته ام و بار دگر می گویم…!!!
دوستان عزیز لطفاً زود قضاوت نکنید.همانطور که می دانید در داستانهای اسطوره ای اختلاف نظر هایی وجود دارد که ناشی از اختلاف سند و… می باشد. مثلاً برای داستان خسرو و شیرین خودمان در سروده های مختلف چندین نوع پایان وجود دارد که با قاطعیت نمی توان گفت کدام درست است و کدام غلط.این که به محض مشاهده مطلبی مغایر با اطلاعات قبلیتان برچسب اشتباه بودن به آن بزنید نشانگر عدم آشنایی شما با دنیای اسطوره ها و غفلت از نکته ی ذکر شده می باشد…»
دوست عزیز
ممکنه اطلاعات بنده ناقص باشه ولی مسئله مهم تر اینه که تو اطلاعات سایت تناقض وجود داره.
و یا اینکه چرا پرسئوس باید به حرف پولودکتس گوش میداد؟ و تو چه تصاویر و مجسمه ای از پرسئوس شما کفش بالدار پای ایشون می بینید؟!
بهتر است این بحث ها در انجمن پیگیری شود. درباره ی دلیل تناقضات چیز دیگری برای گفتن ندارم. اگر مطالب گفته شده قانعتان نمی کند دلیل بیاورید.
برای دیدن تصاویر می توانید به این لینکها بروید:
http://en.wikipedia.org/wiki/File:Perseus_and_andromeda_amphora.jpg
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/f4/Piero_di_Cosimo_042.jpg/220px-Piero_di_Cosimo_042.jpg
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/45/Perseo_in_Villa_San_Marco_Stabiae.jpg/220px-Perseo_in_Villa_San_Marco_Stabiae.jpg
ضمن اینکه تنها دلیل برای مستند بودن اسطوره ها وجود مجسمه نیست.و برای سایت ما ارجاع صحیح به یکی از کتب معتبر (حتی فارسی) رفع مسئولیت می کند(که البته متأسفانه در مقالات قدیمی ،مانند این مقاله، رعایت نشده است امّا می توانید به کتابی که ذکر کردم مراجعه کنید)
(از اینکه گفتم “نشانگر عدم آشنایی شما با دنیای اسطوره ها است” قصد توهین نداشتم و امیدوارم از لحن قاطع من که مقتضای بحث علمی است خرده نگرفته باشید!!!! اگر هم دیر به دیر جواب می دهم و یا اصلاً جواب ندادم ناراحت نشوید. به خاطر مشغله هایی است که در این یک ماهه درگیرش هستم. انشالله تابستان بیشتر در خدمتتان هستم)
خدا یار و نگهدارتان