معنی نامهای قومی کهن گیلان و مازندران
ارتباط نامهای دیلم و آمارد و گیل و کادوسی:
نام دیلم به صورت دَهی-لم در معنی دوستدار افعی یادآور آماردان (کشندگان، دارندگان توتم مار)ِ در درهٔ سفید رود است:
दाह m. dAha burning, snake
लमक m. lama[ka] lover
و رستم تور گیلی (رستم سکایی مارستان) در آذربرزین نامه مطابق آترادات پیشوای آماردان (رستم هفتخوان مازندران) است که آشوریان را در پای حصار شهر آمل شکست داده و خشتریتی مادی (کیکاوس) را آزاد نموده بود.
نام گیل (بلعنده) هم اشاره به توتم مار/اژدها (اژدهای هفتخوان رستم در مازندران) و نقش الههٔ پلنگ – اژدهاوش جام زرین مارلیک دارد:
गिल adj. gila swallowing
نام پهلوی ماریندک کتاب بندهش نیز در این رابطه است:
“مار-ایندک (پرستندۀ مارسمّی= دارندهٔ نواحی سمت تپه مارلیک) پادشاهی پتشخوارگر (نواحی کوهستانی البرز در شمال ری و قزوین) داده شد.”
گفته شده است مارها در چرخه زیستی نقش مهمی را ایفا می کنند. فرهنگ مردم گیلان به گونه ای است که از کشتن مار پرهیز می کنند و این فرهنگ زیبا از قدیم الایام در استان گیلان حفظ شده است.
بر این اساس نام کهن کادوسی (کاتوزی) مردم گیلان را نیز می توان به صورت کائیتو-اژی به معنی گرامی دارندگان مار گرفت.
پیشوند آ علامت شدت و کثرت و پیشوند اَ/آ علامت نفی است. در مورد آمارد آن به معنی اولی است. در مورد اَمردی های عیلامی هم همین معنی می تواند درست باشد چون در عیلام نیز سنت مارپرستی رایج بوده است. نامهای کا-سپی (گرامی دارندهٔ سگ) و تپوری/تبری (گرامی دارندهٔ بُز/بزکوهی) نیز نامهای توتمی هستند.
نام مشترک وَرِنه (خطرناک) برای گیلان و عیلام نیز می تواند اشاره به تقدیس مار باشد:
वारण adj. vAraNa dangerous
گنجهای تپه مارلیک هم متعلق به سکاهای غارتگر و مهاجم عهد مادها (دیلمیان بعدی) به نظر می رسند:
نظر به روایات اساطیری متعلق به حضور افراسیاب (مادیای اسکیتی یا اسلاف وی) در منطقهٔ رویان (ناحیه ای که تپه مارلیک در آن واقع است) و ابزار زرین و ارزشمند تپه مارلیک، نظیر گنجهای زیویه در پارسوا (که متعلق به مادیای اسکیتی و همراهانش بوده)، در همین عهد توسط سکاها (تورانیان) از نقاط غارت شدهٔ دوردست بدانجا آورده شده اند.
با توجه به اینکه خود رستم سگیستانیِ (سکایی) هفتخوان مازندران با آترادات پیشوای آماردان (آذربرزین از خاندان سام) مطابقت دارد لذا معلوم میشود سکاهای این نواحی همان آماردان بوده اند که خشتریتی مادی (کیکاوس) آشوریان را توسط آنان در پای حصار شهر آمل شکست داده بود. خارس میتیلنی رئیس تشریفات دربار اسکندر در ایران نیز مراثی هایِ (مردها/آماردان) تحت رهبری اُمارتس (آماردی خوب) را سکایی معرفی کرده است.
معنی نام کاسپیان:
باور عامیانه در مورد گوهر تپهٔ بهشهر این است که در اعیادی مانند عید قربان اسبی از یکی از حفرههای آن بیرون میآید و به سمت دریا میرود تا آب بنوشد، اگر کسی این اسب را ببیند و با گل به آن بزند، میبیند که اسب به طلا تبدیل میشود!
از آنجائیکه در برخی لهجه ها مثل کاشانی و افغانی و تالشی «اسبه» و «اسپه» و «سپی» و «سپه» به معنی سگ است در باور بالا اسب با اسبه (سگ) مشتبه شده است. چون مطابق نوشته های یونانی و رومی، کاسپیان گرامی دارندهٔ سگ و سگپرست بوده اند و خود نام کاسپی در ترکیب کا-سپی به معنی گرامی دارندهٔ سگ و دارای توتم سگ بوده است.
در این رابطه گفته شده به تازگی اسکلت سه هزار سالۀ مرد و سگی که به صورت خمرهای دفن شده بودند در گوهر تپه از حوالی بهشهر مازندران کشف شده است. زیور آلات و وسایل دفن شده کنار این اسکلت نشان از ثروتمند بودن مرد متوفی دارد. این نخستین باری است که تدفین خمرهای سگ دیده شده است (ظهوری، ۱۳۸۵ [آنلاین]) و احتمالا نشاندهندۀ اهمیت سگ نزد طبقه ثروتمند جامعهٔ آن دوران است.
معنی نامهای تَبری (تپوری) و مازنی:
این نامها اشاره به توتم قومی بُز آنان به نظر می رسد: در افسانه های مازندرانی از بُز دیوها (بُز خدایان) صحبت میشود که به طور گروهی زندگی میکنند و دارای نظام زن سالار هستند که این مطابق استرابون ویژگی تپوری ها (تبری) ها است:
तभ m. tabha he-goat
र adj. ra possessing
بر این اساس خود نام مزنی دیوهای اوستا هم مترادف با تبری ها به معنی بُز خدایگان (دارای توتم خدایگانی بز دار شاخدار، دیو) به نظر می رسد:
मेध्य m. medhya goat
نظر به جام باستانی موسوم به افسانهٔ زندگی بزکوهی تپه مارلیک که در آن زندگی بزکوهی از آغاز تا پایان به تصویر کشیده شده، منظور از بُز خدایگانی این نواحی بزکوهی و بز شاخدار بوده است. هرودوت از ارخالق پوست بز کاسپیان (کاسپیان، تپوریان) سخن می راند که اشاره به تقدیس بز در پیش این مردمان است.