واژۀ رای فارسی (داوری) با واژۀ رأی عربی (دیدن) مشتبه شده است
نظر به تبدیل پذیری حرف “ز” اوستایی به وساطت حرف ذ به حرف ی (نظیر راذ: رای) واژۀ اوستایی رَز (رَاذ، داوری درست کردن به) همانست که امروز رای گوییم و در شاهنامه به کرّات آمده است. اصلاً در پهلوی راذ/رای به معانی رای و فهم و هوش و عقل آمده است. ولی کلمۀ رأی در قاموس قرآن به معنی دیدن و دانستن و نگاه کردن است:
رأى:
دیدن. دانستن. نگاه کردن [انعام:۷۶]. یعنى چون شب او را فرا گرفت ستاره اى دید گفت: این پروردگار من است. [یوسف:۲۸]. ارباب ادب گفته اند: چون رأى به دو مفعول متعدى شود به معنى علم آید نحو[سباء:۶]. «اَلَّذى اُنزِلَ» مفعول اول و «هُوَ الْحَقَّ» مفعول دوم «یَرَى» است یعنى: آنان که دانش داده شده اند میدانند آنچه به تو نتزل شده حق است و مثل [کهف:۳۹]. یاء محذوف، مفعول اول و «اَقَلَّ…» مفعول دوم آن است یعنى: اگر مرا از خودت در مال و ولد کمتر مىدانى. و چون با الى متعدى شود معنى نگاه کردن میدهد که موجب عبرت باشد (مفردات) نحو [بقره:۲۴۳]. طبرسى فرمده رؤیت در اینجا به معنى علم است ولى بهتر است به معنى نگاه کردن باشد زیرا در آن صورت معناى «اِلَى» درست خواهد بود یعنى: آیا آنان که هزاران نفر بودند از دیارشان خارج شدند نگاه نکردى؟ منظور نگاه عبرت است گر چه منظور الیهم در وقت نزول آیه نبودند ولى نگاه عبرت با شنیدن اخبار آنها نیز صحیح است على هذا هر کجا که رأى با الى متعدى باشد معنى نگاه کردن درست است. مگر در بعضى از آیات ***. «أَرَأَیْتَ» جارى مجراى «اخبرنى» آمده و به آن کاف خطاب براى تأکید ضمیر داخل مىشود نحو [اسراء:۶۲] یعنى: به من خبر ده که از من برترى دادى. طبرسى تصحیح کرده که این کاف فقط براى تأکید خطاب و نیز حرف خطاب است و اسم نیست که مفعول أرأیت باشد. در اقرب نیز چنین است. همچنین است «أرأیتم و «أرأیتکم» به معنى: خبر دهید است [یونس:۵۰]، [انعام:۴۷]. رأى چون به باب افعال رود پیوسته دو مفعول خواهد داشت مثل [انفال:۴۳] یعنى اگر آنها را به تو در حال کثرت نشان مىداد البته سست و متفرق می شدید ظاهر آنست که «کَثیراً» حال است از ضمیر «هم». «تَرائى» دیدن یکدیگر است نحو [شعراء:۶۱]. چون دو جمع (فرعونیان و یاران موسى) گفتند: ما گرفتار شدگانیم. «رثاء» به کسر اول به معنى تظاهر و نشان دادن به غیر است (اقرب) و آن این است که کار خوبى انجام دهد و قصدش تظاهر و نشان دادن به مردم باشد نه براى تقرّب به خدا [بقره:۲۶۴]. صدقات خود را با منّت و اذیت باطل نکنید مثل آن کسى که مال خویش براى تظاهر به مردم خرج مىکند که خرج چنین شخص نیز باطل است. [ماعون:۶]. آنان که تظاهر و ریا مىکنند همچنین است آیه ۱۴۲ نساء و ۴۷ انفال. رِئْىْ (بر وزن علْمْ): منظر و قیافه [مریم:۷۴]. چه بسیار کسانى پیش از آنها هلاک ساختیم که اثاث و منظرشان از اینها بهتر بود. * [ماعون:۱]. أرأیت در آیه شریفه به معنى اخبرنى نیست بلکه معنى آن چنین است: آیا دیدى و شناختى آن که را جزا را تکذیب مىکند او کسى است که یتیم را طرد مىنماید. * [علق:۹-۱۳]. «أرأیت» در هر سه مورد براى افاده تعجب است و تکرار آن براى تأکید آمده و جواب اذا در آیه اول و جواب هر دو «ان» در آیات بعدى محذوف است و فاعل «کّذب و توّلى» همان نهى کننده است که در آیه اول مذکور مىباشد یعنى: آیا دیدى آن کس را که نماز گزار را از نماز نهى میکند حال چنین کسى در پیش خدا چگونه خواهد بود؟! بگو به بینم اگر ناهى مکّذب و رو گردان از حق باشد پیش خدا چه وضعى خواهد داشت؟! هر سه «أرأیت» معناى خبر بده دارند. * [هود:۲۷]. رأى به معنى دیدن و نیز به معنى نظریّه و آن چه به فکر مىرسد آمده است. در این آیه ظاهراً رأى مشهور که جمع آن آراء است مراد مىباشد زمخشرى گفته: نصب بادى الرأى براى ظرفیت است و اصل آن «وقت حدوث اول رأیهم» یا «وقت حدوث ظاهر رأیهم» است یعنى مردم به نوح گفتند که فقط اشخاص پست به تو گرویده اند آن هم در ابتداى رأى و بدون تدّبر و تفکّر. در آیه [نساء:۱۰۵] گفته اند مراد رأى و نظر است نه تعلیم احکام از جانب خدا. در گذشته گفتیم: رأى چون بدو مفعول متعددى شود به معنى علم آید و ارباب ادب به آن تصریح کردهاند مثلاً جوهرى در صحاح گوید: رأى با چشم به یک مفعول، و رأى به معنى علم بدو مفعول متعددى مىشود. راغب مىگوید: رأى آن گاه که دو مفعول گیرد معنى علم میدهد. امام در بعضى جاها ملاحظه مىشود با آنکه یک مفعول دارد به معنى علم آمده نظیر این آیه [انبیاء:۳۰]. و آیات دیگر از این قبیل که زیاد است. در اقرب الموارد مىگوید رأى و دیدن اعم است از آن که با چشم باشد یا با قلب. لذا باید در این گونه آیات بگوئیم: دیدن با قلب مراد است که همان دانستن و درک کردن است و هر جا که مناسب باشد میتوان آنرا علم یعنى دیدن با قلب معنى کرد و لازم نیست در این باره در جستجوى دو مفعول باشیم.