ایوان نام کهن تر چارطاقی ها
در فرهنگنامه های کهن فارسی نام چارطاقی و معادل آن ایوان ذکر شده اند. ولی در شاهنامه ایوان به جای چارطاقی یاد گردیده است. فرهنگنامه ها اتیمولوژی ایوان را روشن نکرده اند. اگر آن را بر گرفته از دو جزء اوستایی ئی (دانستن، رفتن و آمدن) و وَئِنَ (دیدن) بگیریم، معنی محل دانستن و دیدن وضع آمد و رفت (تماشاگه و مکان دیدبانی) خواهد بود:
वेणति{वेण्} verb veNati[ven] see
به بیان دیگر چارتاقی های دور از شهرها نه معبد و رصدخانه بلکه محل دیده بانی بوده اند.
مطابق لغت نامهٔ دهحدا: ایوان. [اَی ْ / اِی ْ] ۞ (اِ) صفه و طاق. (برهان). صفه و طاق عموماً و طاق و عمارتی را گویند که شکل آن محرابی و هلالی باشد خصوصاً. (آنندراج). نشستنگاه بلند که بر آن سقف باشد در کوشک و دالان بزرگ. (غیاث). خانهٔ پیش گشاده. (دهار). درگاه. (مهذب الاسماء). طاق و نشستنگاه بزرگان. (صحاح الفرس). طاق بلند و نشستنگاه پادشاهان بود. رواق. (اوبهی). و به قول زالمان ۞ مشتق از کلمهٔ پهلوی و فارسی «بان» به معنی خانه است. (از حاشیهٔ برهان چ معین):
ای منظره و کاخ برآورده به خورشید
تا گنبد گردان به کشیده سر ایوان.
دقیقی.
به ایوان او بود تا یک دو ماه
توانگر سپهبد توانگر سپاه.
فردوسی.
ز ره سوی ایوان شاه آمدند
بدان نامور بارگاه آمدند.
فردوسی.
گر ایوان من سر بکیوان کشید
همان شربت مرگ باید چشید.
فردوسی.