خسرو شهر زور شاهنامه فردوسی اشاره به کیاخسار (کیخسرو) است
فردوسی از زبان روشنک همسر اسکندر در ردیف رقیبان نامی معاصر و اسبق بر اسکندر از خسرو نامور شهر زور یاد کرده است:
“همان خسرو و اشک و فریان و فور. همان نامور خسرو شهرزور”
مطابق شاهنامه کیخسرو در منطقه پر برف ناپدید میشود. متقابلاً دخمه کیاخسار (هوخشتره) در منطقه شهرزور قرار دارد که در عهد باستان زاموآ یعنی سرزمین زمستانی نام داشته است. یعنی جایی در شاهنامه که از خسرو (کیخسرو) تحت نام خسرو شهرزور یاد شده است، منظور خسرو دخمه قیزقاپان شهرزور (کیاخسار) است: فردوسی بر اساس وجود دخمه کیاخسار خبر داشته که شهر زور خسرو معروفی داشته است که آن را در ردیف ناموران اسبق بر اسکندر آورده است. در تاریخ لشکرکشی اسکندر در شمار دشمنان واقعی اسکندر در سمت شهر زور پادشاهی کشته نشده است. ولی آن منطقه در عهد باستان با نام پادشاه اساطیری اش خسرو (کیاخسار) معروف بوده است. شاهنامه تاریخ صرف نیست، خسروی که نقشش در شهر زور معروف بوده است همان طور که دیاکونوف و دیگران گفته اند کیاخسار بوده است که نقشش در دخمه اش در دره شهر زور مشهور بوده است و شاعر با آوردن نام وی نشان میدهد در عهد وی نام خسرو شهر زور زنده و معروف به خسرو نامور شهر زور بوده است و در هیچ جای دیگری توضیحی در باره خسرو معروف شهر زور که معاصر اسکندر عنوان شده باشد، نیامده است.
نامهای باستانی آخسار (اخسر آسی یعنی نیرومند، مستتر در نام کیاخسار) و آخسری (بسیار نیرومند، نام پادشاه ماننایی) و خسرو (مستتر در نام کیخسرو) را در زبانهای ایرانی می توان از ریشۀ خشثره (نیرومند، شهریار، مستتر در نام هوخشتره= کیاخسار) گرفت.
در اوستا در رابطه با غلبه کیخسرو بر ائوروَ ساره (ساراک پادشاه آشور) از سپید رزوره (منطقه جنگل سفید) یاد شده است که همان شهر زور (حلبچه، به زبان اکدی و کُردی یعنی جایگاه جنگلی سفید و درخشان) است. خود نام شهر زور هم به صورت شَیه-رَزوره به اوستایی به معنی منطقۀ جنگلی شایان است. در اوستا کیخسرو در جنگل آریائیان (منظور حلوان، از ریشۀ اکدی هَلبو= جنگل) و مخاصمش ائوروَ-سارَ (ساراک) در جنگل سفید (حَلَبچه، از کلمۀ آرامی حَلَب= سفید، شهر زور) مقابل هم نیاز به ایزد هوا (وایو، انلیل) می آورند که در جنگ مقابل یکدیگر پیروز گردند.