مطابقت بُتان اساف و نائله با تموز و ایشتار

مطابقت بُتان اساف و نائله با تموز و ایشتار
بُتان اساف و نائله که داستانی عاشقانه داشته اند، نامشان با اسف (تأسف بار) و نیل (به هدف نائل شونده) مرتبط هستند، با تموز (هابیلوم، دریغ از فرزند اصلی و میرا) که با هابیل مقایسه میشود و ایشتار/اینانا (الههٔ عشق) همخوانی دارند. داستان عشقی یوسف و زلیخا (سبب لغزش به جهت زیبایی) هم با اسطورهٔ تموز (اساف) و ایشتار (نائله) پیوند دارد. امّا عنوان هابیلومِ تموز (دریغ فرزند اصلی) به غیر از نام بت هُبل (هُبله) ایزد تجارت به نظر می رسد.
إساف و نائله مطابق منابع اسلامی:
اساف از بت‌های مشرکان مکه در روزگار جاهلیت است. «اساف» (به کسر و فتح همزه) از بت‌های نام آور مکه بوده که پیامبر اسلام در فتح مکه آن را همراه دیگر بت‌ها شکست. از آن همراه بتی به نام « نائله» یاد می‌کنند.
۱ – معرفی اجمالی
اساف و نائله زن و مردی یمنی هستند که در کعبه مسخ شدند و مردم آنها را برای عبرت دیگران، جلوی کعبه نصب کردند. «اساف» را به صورت مرد و «نائله» را زنی دانسته‌اند که در سعی صفا و مروه، آنها را استلام می‌کردند.
۲ – پیشینه و خاستگاه اساف
درباره تطور واژه «اساف» آگاهی در دست نیست. تنها می‌دانیم که این نام در میان عرب رایج بوده است. این واژه از ماده «ا س ف» به معنای اندوه و خشم است.
البته واژه شناسان به رغم یادکرد از «اساف» ذیل این ریشه، به نسبت آن دو اشاره نکرده‌اند. این را می‌توان نشانه‌ای بر غیر عربی بودن این واژه دانست. نام این بت در شعر برخی شاعران جاهلی از جمله بشر بن ابی خازم اسدی آمده است. در شعری از ابوطالب نیز به مناسبت از مکان قرار گرفتن اساف و نائله یاد شده است.
بر پایه داستان‌های کهن عرب و نیز روایتی منسوب به امام علی با اندکی تفاوت، زنی به نام نائله بنت سهل و مردی به نام اساف بن عمرو، از مردم یمن، به یکدیگر عشق می‌ورزیدند.
آن دو در موسم حج همراه قبیله خود آهنگ مکه کردند و هنگام طواف چون درون کعبه خلوتی یافتند، دامن به گناه آلودند. بدان روی که حرمت کعبه را نگاه نداشتند، خداوند آن‌ها را به صورت دو قطعه سنگ یا مس مسخ کرد.
نام این دو را اساف بن یعلی و نائله بنت زید، اساف بن سهیل و نائله بنت عمرو بن ذویب، و اساف بن بغاء و نائله بنت ذئب نیز گفته‌اند.
از عایشه و ابن عباس گزارش شده که آن دو از قبیله جرهم بودند.
برخی دیگر گفته‌اند که از بنی عبدالدار بوده‌اند.
۳ – مکان قرار گرفتن اساف و نائله
آن گاه که مردم آن‌ها را بدان صورت یافتند، برای عبرت دیگران، اساف را کنار حجرالاسود و نائله را کنار رکن یمانی یا یکی را کنار زمزم و دیگری را برابر کعبه یا هر یک را کنار رکنی نهادند. این صورت اخیر با گزارش اول، جمع پذیر است.
شماری نیز مکان آن‌ها را برابر مقام ابراهیم در کعبه و همچنین دو طرف زمزم یاد کرده‌اند. گویا اینان اساف را با منات به اشتباه یکی دانسته‌اند.
در بعضی حدیث‌های مسلم بن حجاج آمده است که اساف و نائله در کرانه دریا بودند و مردم یثرب در دوره جاهلیت برای آن‌ها هلهله می‌کشیدند.
با توجه به دور بودن مدینه از دریا، این سخن چندان شایان اعتماد نیست. مجموعه نشانه‌های تاریخی، حکایت دارد که مکان آن‌ها بالای صفا و مروه بوده است.
۴ – پرستش اساف و نائله
گویا مشرکان جای این دو بت را در دوران‌های گوناگون تغییر می‌داده‌اند. سبب این کار آن بود تا مردم با دیدن دو انسان مسخ شده، از رفتار زشت و سرانجام تلخ آن‌ها درس گیرند.
اما چون مدتی گذشت و بت پرستی رواج یافت، مردم به پرستش آن دو روی آوردند. برخی روایت‌ها عامل پرستش اساف و نائله را عمرو بن لحی دانسته‌اند همان کسی که بت پرستی را از شام آموخت و در مکه رواج داد.
بر پایه گزارش شهرستانی، گویا این دو بت را نیز «عمرو بن لحی» از شام به مکه آورده است. برخی قصی بن کلاب را عامل این کار دانسته‌اند.
اما این نظر پذیرفته نیست؛ زیرا او از نیاکان پیامبر اسلام است و نسب ایشان از شرک پیراسته‌اند. شاید نیز وی این کار را با هدف پرستش انجام نداده و پس از او مشرکان آن دو را پرستیده‌اند. بر پایه گزارشی، مشرکان در توجیه پرستش این دو بت می‌گفتند: اگر خدا از پرستش اساف و نائله خشنود نبود، آن‌ها را بدین شکل درنمی آورد.
۵ – جایگاه اساف و نائله نزد مشرکان
اساف و نائله رفته رفته جایگاهی نزد مشرکان یافتند تا آن جا که سعی را از کنار اساف آغاز می‌کردند و به نائله پایان می‌دادند و هنگام سعی، آن‌ها را می‌بوسیدند و مسح می‌کردند و گوسفندان و شترانی بسیار برایشان قربانی می‌کردند و کنار آن دو دعا کرده، حاجت می‌خواستند.
پرستش این دو بت، در بعضی روایت‌ها به قبایلی خاص همچون خزاعه یا قریش، نسبت یافته است.
بر پایه برخی گزارش‌های دیگر، با گذشت زمان، همه حج گزاران آن دو بت را تقدیس و پرستش کردند.
مشرکان در روزگار جاهلیت، همراه سعی میان این دو بت، قربانی‌های خود را نزد آن‌ها ذبح و نحر می‌کردند و گاه خون قربانی را بر سر آن دو می‌کشیدند و نزد آن‌ها سر خود را می‌تراشیدند و سوگند یاد می‌کردند.
۶ – سرانجام اساف و نائله
اساف و نائله تا سال هشتم ق. پرستش می‌شدند. سرانجام پیامبر اسلام در فتح مکه آن‌ها را همراه دیگر بتان شکست.
واقدی در روایتی افسانه گون آورده است که چون پیامبر اسلام این دو بت را شکست، زنی سیه چهره با گیسوانی بلند و پریشان از یکی بیرون آمد و ناله کنان صورتش را چنگ زد.
۷ – ریشه‌یابی داستان اساف و نائله
داستان اساف و نائله بی شباهت به برخی اساطیر یونانی نیست؛ به ویژه اسطوره هیپومنس و آتلانتیا که در معبد زئوس، یا دمتر، همدیگر را در آغوش کشیدند و زئوس از این بی احترامی رنجید و آن‌ها را به دو شیر سنگی تبدیل کرد.
همچنین یادآور اسطوره عشق تموز (آدونیس) و ایشتار است که مظهر دو الهه بابلی، بعل و بعله، هستند.
بر پایه گزارشی ضعیف از واحدی، ریشه این داستان از اهل کتاب است.
با توجه به اسطوره‌های مشابه در فرهنگ اقوام همسایه شبه جزیره و نبود ریشه مشخص عربی برای واژه اساف، احتمال غیر عربی بودن آن بسیار است.
۸ – اساف و مناسک حج
پیش از ظهور اسلام و هم زمان با آن، بت پرستان برای برگزاری مناسک حج به مکه می‌آمدند و مراسم حج و سعی صفا و مروه را که از مناسک واجب آن است، به گونه‌ای شرک آلود انجام می‌دادند. اسلام حج را به شکل راستین آن بازگرداند و آداب و مناسک شرک آلود را از آن زدود.
پیامبر اسلام پیش از هجرت، مردم مکه را از عبادت و مسح آن دو بت نهی می‌کرد.
مسلمانان پس از هجرت، نخستین بار به سال هفتم در رویداد عمره القضاء توانستند خانه خدا را زیارت کنند.
برخی از آنان از سعی خودداری کردند، با این پندار که سعی صفا و مروه، به علت وجود دو بت اساف و نائله و سعی مشرکان، کاری جاهلانه و شرک آلود است.
در پی این رویداد، آیه ۱۵۸ سوره بقره با تاکید بر جواز و بلکه وجوب سعی صفا و مروه به عنوان جزئی از اعمال حج، نازل شد:
«ان الصفا و المروه من شعائر الله فمن حج البیت او اعتمر فلا جناح علیه ان یطوف بهما…»
بر پایه این آیه، سعی میان صفا و مروه، فریضه و از شعائر الهی است و اگر مردم نادان، آن‌ها را آلوده کرده‌اند، نباید مسلمانان این فریضه را ترک کنند. بدین ترتیب، توهم شرک آلود بودن سعی از میان رفت و این کار در قالب شعائر توحیدی حج، بدون ارتباط با پرستش بتان، ترویج و تثبیت شد.
همچنین ذیل آیه «والرجز فاهجر»
از قتاده گزارش کرده‌اند که منظور از «رجز» یعنی پلیدی، همان اساف و نائله است که مشرکان بدان‌ها تبرک می‌جستند و خداوند در این آیه، تعظیم و پرستش آن‌ها را منع کرده است.
You might also like

Leave A Reply

Your email address will not be published.