پرستش خورشید ممکن است از جایی دور، و در روزگاری نامعلوم، به مصر آمده باشد. اما در عصر سلطنت کهن، یک خورشیدپرستی رسمی در عون (که بعد هلیوپولیس نام گرفت)، رواج یافت. در اینجا، رع خورشید ـ خدا، دارای ویژگیهای خدای بومی آغازین یعنی آتوم شد، و معبدی جهت خورشید ـ خدا برپاگشت. تأثیر رع، روبه فزونی نهاد، تا آنجا که در زمان پنجمین سلسله به اوج خود رسید یعنی آن هنگامی که پادشاهان شروع به افزودن «پسر رع» در سلسله مراتب سلطنتی کردند، آنان، معبدهای خورشیدی عظیمی برپا داشتند و قدرت کاهنان رع افزوده شد، و خداشناسی خورشیدی، پرستش رسمی سلطنتی گردید. از زمان سلسله چهارم به بعد، پادشاهان در اهرام واقعی دفن میشدند، یعنی آن صورتی شکل گرفت که احتمالاً، ارتباط نزدیکی با، باور به زندگی خورشیدی پادشاه در حیات بعد از مرگ وی در بهشت داشت.
با تضعیف قدرت حکومت در پایان سلطنت عصر کهن، و تمرکززدایی تدریجی، قدرت سیاسی و اقتصادی و موقعیت پرستش خورشید دچار بحران شد، گو اینکه ازدیاد قدرت و نفوذ کاهنان رع، علیه شاه احتمالاً، عامل کمک کنندهای در فروپاشی جامعه بود. جابهجایی در دوره موفقیتآمیز و توسعه یافته بعدی، با ورود خدایی مردمیتر، یعنی اوزیریس انجام گرفت و پرستش رع کاهش یافت، ولی این خدا، ارتباط خود را با آیینهای پرستشی و تدفینی حفظ نمود. اما در عصر سلطنت جدید، یعنی هنگامی که شاهان سلسله هجدهم، خدای در زمان و محلی خود یعنی آمون را، به عنوان «شاه خدایان» معرفی کردند، تلاش خود را معطوف به آن ساختند که وی را با پرستش کهنتر رع مربوط سازند و در نتیجه، پرستش خدای بزرگ یعنی آمون ـ رع را برقرار ساختند.
در پایان سلسله هجدهم، شاه آخناتن، به صورتی ناموفق کوشید تا حالتی ویژه از پرستش یک خدای واحد خورشیدی در مصر را، ارائه دهد که بر پرستش خدای آتن متمرکز بود و به صورت قرص خورشید نشان داده میشد. با آن که اینگونه پرستش، با گونه پرستش خورشیدی آغازین تفاوت بسیار داشت، ولی، این امر شاید به منظور اقدامی جهت برقراری ارتباط میان فرمانروای مصر و خورشید ـ خدای سلطنتی صورت گرفته باشد. در همه اعصار، پرستش خورشید، شاید به سبب دوری آن از مردم معمولی، و عدم دسترسی به آن، عمدتاً به صورت پرستشی استانی و سلطنتی برجای ماند.
منبع:ریچارد کاوندیش،اسطوره شناسی:دایرهالمعارف مصوّر اساطیر و ادیان مشهور جهان، ترجمهی رقیّه بهزادی، تهران،نشر علم،چاپ اوّل،۱۳۸۷