معنی نام جاکارتا در روایت دریانوردان ایرانی کهن

معنی نام جاکارتا در روایت دریانوردان ایرانی کهن

مطابق ویکیپدیا نام جاکارتا (جیا-کرتا) به معنی محل کسب پیروزی است ولی چون جایا در سنسکریت به معنی زن است، آن همچنین به معنی محل کسب زنان نیز مفهوم میشده است.

“Its current name ‘Jakarta’ derives from the word Jayakarta (Devanagari: जयकृत) which is ultimately derived from the Sanskrit जय jaya (victorious)[21] and कृत krta (accomplished, acquired),[22] thus Jayakarta translates as ‘victorious deed’, ‘complete act’ or ‘complete victory’.”

जायाf. jAyA woman, जाया      f. jAyA wife, जय m. jaya triumph.

شرح داستان دریانوردان ایرانی از جاکارتا:

ابوزهربرختی از دریانوردان مشهور زرتشتی سیراف است که درباره خودش میگوید:

من از سنین کودکی که در کشتی تولد شده و با پدرم بودم، تاکنون که هشتاد سال از عمرم میگذرد، پای بر خشکی نگذارده ام!

ابوزهر از زبان یکی از ملوانان اندلسی چنین حکایت میکند:

در سفر دریایی ملاتو در دریای چین ناگهان به طوفان سهمگینی برخوردیم که تاکنون نظیر آنرا ندیده و نشنیده بودم و چون طوفان در نقطه ای حاصل شد که ستارۀ سهیل بر بالای کشتی دیده میشد، ملوانان و بازرگانان مرگ خود را حتمی دانستند. اما وقت غروب آفتاب به جزیره ای نزدیک شدیم که شعله های آتش به ارتفاع چند صد ذرع از آن بالا میرفت! خواستیم دور شویم اما مقاومت و تغییر سکان دربرابر خواست دریا مصادف با درهم شکستن کشتی است و هیچ ناخدایی چنین نمی کند. درهمین حال ملوانی پارسی چنین گفت: آنچه که درمقابل میبینید جزیره‌ای‌ست که اطرافش را کوه ها احاطه کرده و امواج عظیم اقیانوس در هنگام طوفان به کوه های جزیره خورده و شب هنگام چنین بنظر میرسد که آتش هولناکی برافروخته اند و موجب ترس و وحشت مردم میشود و من یکبار از اینجا گذر کرده ام.

گفتار این مرد موجب آرامش سرنشینان شد و صبح روز بعد بساحل جزیره نزدیک شده و پا به ساحل گذاشتیم که ناگهان جمعیت انبوهی از زنانِ بغایت زیباروی سر رسیدند و خود را بروی مردان کشتی انداختند! بطوریکه هر یک مرد بدست متجاوز از یکصد زن گرفتار شد و زنان جزیره تمام مردان را بطرف کوههای اطراف بردند و از آنها به زور و جبر، تمنای تمتع داشتند!!! تا کار بدانجا کشید که مردها بر اثر ضعف و ناتوانی یکی پس از دیگری بدرود حیات گفتند ولی باز هم زنانی بودند که دست از آنان نکشیده و خود را بروی نعش آنها می افکندند، بدون اینکه از بوی تعفن لاشه ها ناراحت شوند.

این داستان را همان مرد اندلسی نقل کرده و مدعی شده بود که در آن آشوب بپا شده با یک زن بگوشه ای پناه برده و پس از ماهها با یک کشتی کوچک که باد بجزیره آورده بود از آنجا می گریزند. سپس همسر خود را به ابوزهر برختی نشان داده و آن زن چنین گفت:

ما از اهالی کشوری هستیم که به جزیره آتشین احاطه دارند و تمام مردم کشور ما آتشی را که شبها در جزیره مشاهده میشود، میپرستند و چون خورشید غروب میکند فکر میکنند خورشید شبها در جزیره می خوابد و آن جزیره را خانه خورشید میگویند!

در آنجا عده مردان کمتر از زنان است. لاجرم کشتی هایی ساخته و هزاران زن را برآن نشانده و به جزیره آورده و رها میسازند و به خدای خورشید می‌سپارند.

منبع: عجایب هند ص ۲۱، نوشته ناخدا بزرگ شهریار رامهرمزی، قرن چهارم هجری. history_culture_of_iran

You might also like

Leave A Reply

Your email address will not be published.