هامان وزیر فرعون در قرآن و هامان وزیر ایرانی دربار هخامنشی در تورات فرد واحدی است:
قبلاً از روی لقب جمشید متعلق به سپیتمه هوم حدس زده بودم که سپیتمه هوم (پوروشسپ) و آراستی همزاد بوده اند. نام همِداثَ پدر هامان (سپیتاک سپیتمان) به لفظ ایرانی یعنی همزاد گواه آن است:
هم معنی دادۀ ایزد هوم و هم معنی همزاد (جم) از نام همداثای عاید میشده است چون که در اوستا و شاهنامه، سپیتمه پدر سپیتاک (گائوماته) ملقب به هوم عابد کنار دریاچۀ چیچست (ارومیه) و جمشید کنار رود دائیتی (موردی چای) و کوه هوکر (سبلان) شده است. نظر به اینکه در اوستا هر فصل گاتها ها (هات) نام دارد، لذا نام هامان (زمزمه گر سرودهای دینی) در اصل مترادف با نام گائوماته به معنی دانای سرود دینی بوده است. خود معنی عنوان زرتشت (زرتوشترا) هم در معنی دارندۀ بشارت زرین با این القاب سپیتاک سپیتمان مرتبط است.
بسیار جالب است که در کتاب استر (۹:۷-۹) در شمار فرزندان هامان، معادلهای نام اعضاء خانوادۀ خود زرتشت سپیتمان یاد شده است:
Parshandatha (قانونگذار، خود زرتشت سپیتمان)، Dalphon (طلایی، خورشیدچهر)، Aspatha (صاحب اقتدار، اوروتدنر)، Poratha (پُر ثروت، ایست واستر)، Adalia (صاحب فراوانی، فرنی)، Aridatha (دارای قانون رسا، سریتک)، Parmashta (بسیار دانا، پوروچیستا)، Arisai (رسا مسکن، ارنیج بیردا)، Aridai (رسا داده، اورویج)، Vaizatha (زادۀ شخص برتر، هووی).
بر این اساس فرعون مصر قرآن همان کمبوجیه، موسی دارای ده فرمان قرآن همان میثره/میثه (ایزد عهد و پیمان ایرانیان) و قارون ثروتمند (کار-ون، دارای مستعمره تجاری) همان داریوش (دارا) است.
نام آخرین فرمانروای هیکسوسی که از مصر رانده شد یعنی خمودی (دارای قانون درخشان، موسی اساطیری) با ایزد جوان عهد و پیمان ایرانی یعنی میثره/میثه و نیز ایزد جوانِ مرگ کنعانی موت که عصایش به مار تبدیل میشد، همخوانی دارد. در مصر نام این خدایان جوان که به ظاهر به معنی موسه (نوجوان، کودک) گرفته میشده و در نام فراعنه برادر کا-موسه و اه-موسه که هیکسوسها (حاکمان خارجی) را از مصر به کنعان پس راندند، دیده میشود.
نام عمران (عَمرام، دوست خدای متعال، مردم خدای متعال) به عنوان پدر موسی یاد آور نام و نشان خیان سئوسرنره فرمانروای هیکسوسی نیرومند مصر است که نامش خیان به معنی والامقام و لقبش سئوسرنره به معنی نیرومند شده توسط ایزد رع است.
ظاهراً نام موسی در معنی کودک ایزد آب در مصری در مورد نام کا-موسه (روح همزاد ایزد موسه) مخاصم خه-مودی هم به کار رفته است. آشکار است خود نام خه-مودی را که با نام کا-موسه مشتبه شده است، در مصری کهن می توان به صورت خه (خی)-مو-اوتو به معنی بچۀ گریان در آب که توسط خدای قایق جادویی حفاظت میشود، گرفت. عنوان مصری خمودی یعنی آپپی (قایق) مکمل این معنی است و عمران/عمرام چنانکه اشاره شد می تواند ترجمه نام خیان (متعالی) و حتّی مأخذ نام ابرام (پدر متعالی)/ابراهیم کنعانی ساکن مصر باشد.
نام سرزمین مصر که شباهتی با عنوان موس-رع (پسر ایزد خورشید) فراعنه دارد، با آن مرتبط نیست و خود نام مصر را در فرهنگنامه های توراتی از لغات سامی به معنی محل زحمت و قلعه گرفته اند. معنی قلعه برای آن چندان منطقی به نظر نمی رسد؛ ولی نام پارسی مصر یعنی مودرایا را هم می توان در سنسکریت به معنی محل کار پر زحمت گرفت. بر این اساس نام مصر از زبان اسیران سامی مصریان گرفته شده است. لابد نحوست نام فرعون (دارای کاخ بزرگ) نیز از این سیستم برده داری شاق مصریان باستان ناشی گردیده است. به خاطر همین معنی نکوهیدۀ آن، خود مصریهای باستان آن را به کار نمی برده اند:
Mizraim: tribulations
मोडतिverb 1moDati {muD} grind, रय m. raya vehemence
“Mizraim:The dual form of matzor, meaning a “mound” or “fortress
این دیگه چی بود!!!! گودرز رو به شقایق چسبانده! موسی، میثره، خمودی، موت، موسیه، خود فهمیدی چی گفتی!
ربط دارند، بقیه ماجرا را در مقالات دیگر شرح داده ام. حوصله و وقت شرح مفصل نبود.
چرا پیامَم رو پاک کردید؟ همیشه چنین رویکردی دارید؟
مگه چی گفتم که پاک کردید، جز این که گفتم این نوشته آسمان ریسمان کردنه! همه رو قر و قاطی کرده
جای تاسف داره
پیامتان پاک نشده بود.
سلام
بزرگوار مشابهت داشتن یکی بودن نیست
از چند نشانه مشابه این همه تضاد و اختلاف و … را ندیدن و زمان ها و سده ها اختلاف را ندیدن، نشانه علاقه به الگوی زورکی پیدا کردن است که متاسفانه نتیجه ترویج پژوهش های مدل اهالی منبر در ایران است
تندرست باشید