منظور از اصطلاح سرو تاج در شاهنامه

منظور از اصطلاح سرو تاج در شاهنامه
نظر به واژۀ اوستایی تَیه (نهان کردن) و واژۀ توَچَ سنسکریت یعنی پوشاندن و واژۀ کیداریس (کی تیاره، تاج شاهی)، واژه های تیاره و تاج (تاگ، تیاگ) به معنی پوشاننده و کلاه بوده اند.
سرو در اینجا می تواند ترکیب وارونۀ اَفسر (اَو-سر= نگهبان سَر) هم باشد. یعنی مرکب از واژه های اوستایی سَر و اَوَنگهه (اَوَ، نگهبان). لذا منظور از سَرو (به معنی شاخ) نیز در اصل همین نگهبان سَر است.
خود سَرو فارسی به عنوان نام درخت بنا به کسروی هَرو هندی می تواند از haurva اوستایی به معنی رسا و کامل باشد. بدین ترتیب سرو تاج یعنی تاج رسا و کامل.
اگر جزء اول را همان سرَئو srao اوستایی به معنی زیبا بدانیم، سرو تاج به معنی تاج زیبا و خالص و اصیل میگردد. چون سرَئو به صورت سره (اصیل و خالص و خوب و زیبا) در فرهنگنامه های فارسی موجود است. بنا بر این سرو تاج، تاج شاهنشاهی اصیل در تمایز با تاج شاهان محلی بوده است.

اصلاً سَرو (هَرو هندی) به معنی رسا و کامل و سرئو اوستایی به معنی زیبا و اصیل و خالص می توانند از یک بُن باشند.

You might also like
9 Comments
  1. میثم ططری MT says

    سرو را سرئو دانستن اشتباه است. سْروَ در زبان اوستایی به چِم “شاخ” می باشد و واژه پارسی سُرو از همین بنیاد است. بنابراین، سرو تاج به چِم تاج شاخدار می باشد. از نگاره های برجای مانده از دوران شاهان ساسانی، بر روی تاج آن ها شاخ نقش بسته است.

    سْروَرَ در زبان اوستایی به چِم شاخی می باشد، و واژه سرور در زبان پارسی ریشه در همین واژه دارد. شاخ نماد بزرگی، شاهنشاهی بوده، و سویه خدایگانی داشته که در مصر و میانرودان و یونان و جز اینها رسم بوده است. همین واژه در جای دیگری از شاهنامه به کار رفته:
    سروهاش چو آبنوسی فَرَسپ / چو خشم آورد بگذرد بر دو اسپ

    1. جواد مفرد کهلان says

      هر کس که در دوره ساسانی کلاه شاخدار بر سرش می نهاد شاهنشاه محسوب نمیشد. آن کس شاهنشاه بود که تاج اصلی و زیبا (سرئو تاج) را بر سر می نهاد.

      1. میثم ططری says

        زیبایی تاج دلیل نمی شود که فردید استاد فرزانه توس همین بوده و شاخدار نبوده است. در دیرینکده لوور تندیسی از دوره ساسانیان هست که تاج شاخدار روی آن هست، و دیگری نیز هست که شاه ساسانی به هنگام شکار تاج شاخدار بر سر دارد.

        در نپیگ Crowns, hats, turbans and helmets The headgear in Iranian history درباره تاج های شاخدار شاهان ساسانی و جهان سخن رفته است. در برگ ۱۱۴ همین نپیگ، از بهرام دوم ساسانی یک نگارین آورده است که تاج شاخدار بر روی سر دارد و در میان دو شاخ یک گوی نیز هست که نمادِ خورشید است. این نگارین بر روی یک سینی سیمین برجای مانده است و امروزه در دیرین کدۀ آرمیتاژ موجود است.
        آمیانوس مارسلینوس نیز گزارش کرده که به چشم خود شاپور دوم ساسانی را دیده که تاج شاخداری بر سر داشته است.

        همین واژه سرو (شاخ) در جاهای دیگر شاهنامه به کار رفته است:
        سرو دارد و نیشتر چون گراز
        نیارد شدن پیل پیشش فراز
        و نیز:
        سروهاش چو آبنوسی فرسپ
        چو خشم آورد بگذرد بر دو اسپ

        سُرو Soru در واژه نامۀ دهخدا نیز موجود است و به چِم شاخ می باشد. در زبان پهلوی Sru بوده است، و جالب است که در همین زبان برای شاخ واژه Sruw نیز موجود است که با Crown انگلیسی می خواند. تاج شاخدار را یک آخشیج سپند و آیینی می دانستند.

        1. جواد مفرد کهلان says

          فردوسی اگر منظورش تاج شاهپور بود نظر درست بود. ولی در عمومیت تاج اصیل و سره شاهنشهی در مقابل تاج فرعی شاهکان منظور است.

          1. میثم ططری says

            سخن تنها بر سر شاپور و بهرام و جز اینها نیست، وگرنه تندیسی که از دوره هخامنشیان در مرغاب برجای مانده نیز دو شاخ در کنار تاج آن دیده می شود، که از هنر مصر باستان گرفته شده است. تاج های شاخدار بر سر خدایان مصر باستان نیز دیده می شود که نمودگاه نیرومندی، سویه خدایگانی، شاهنشاهی بر همه است. نمونه را، آمون که بزرگ ترین خدایان بوده و تاج شاخدار بر سر دارد. در یونان باستان نیز زئوس خدای خدایان بر سر ۲ شاخ دارد. در اساطیر سلتی ها، سرنونوس یک خدای شاخدار است و نام او به همین چمار شاخدار است، بخش نخست این نام، یعنی سرنو همان است که در اوستا سروَ (شاخ) می باشد. در زبان اسلاوی قدیم، به شاخ «سْرونَ» گفته اند.

            در نسک های پهلوی، قوچ نماد فرّه کیانیان می باشد. زمانی که اردشیر، کنیزکِ اردوان را در می رباید، یک قوچ کوهی (غُرم) در پی آنها روان است (کارنامۀ اردشیر بابکان، برگ ۴۹). و همین فرّ کیان، اردشیر را از گزند دشمنان می رهاند ( برگ ۴۹) و مایه پیروزی اوست. بنابراین، شاخ نمادِ خوَرِنَه نیز بوده است، و شاهان ساسانی کوشیدند که با نماد فّره سان پیوند برقرار کنند. از این رو، این اصطلاح شاهنامه، با سروَ Srva اوستایی و سرو Sru پهلوی و سُرو پارسی می خواند، تا سرَئـُ Srao!

            اگر تاج شاخدار، شاخ هایش از شاخ گاو باشد، نماد نیرومندی و قدرت است.

            1. جواد مفرد کهلان says

              سکه ها تاج های پادشاهان ایرانی را بدون شاخ نشان داده اند. دوره ساسانی از مصر باستان دور است. نیاکان ساسان قوچ را تقدیس می کردند (قوچی که همراه اردشیر بابکان است) استفاده از شاخ قوچ به سبب باور قومی ساسانیان بوده است نه تقلید از مصر.

              1. میثم ططری says

                در نشانی ای که در پیام دومَم فرستادم، نگارینی از تاج های شاخدار دوره ساسانیان موجود است. از اینجا نیز می توانید ببینید (اگر تارنگار اجازه گذاشتن لینک را بدهد):
                https://s17.picofile.com/file/8413883242/%D9%85%D8%B9%D9%86%DB%8C_%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%D8%B3%D8%B1%D9%88_%D8%AA%D8%A7%D8%AC_%D8%AF%D8%B1_%D8%B4%D8%A7%D9%87%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87.pdf.html

                گفتم هنری که در تندیس مرغاب به کار رفته (تاجش)، از هنر مصریان باستان گرفته شده است، یعنی همان تاجی که بر سر سوبِک Sobek می باشد. اشاره ای به ساسانیان نکردم. ساسانیان برای ملی گرایشان و نیز ایرانیت، از همان قوچ بهره می بردند که نمودگاه خورنه بوده است.

                ویرایش: نشانی نخست نپیگ کارنامه ی اردشیر بابکان برای قوچ برگ ۴۱ است، که به اشتباه ۴۹ نوشته ام.

                1. جواد مفرد کهلان says

                  باز کردنش مشکل دارد. تاج تزیینی ملکه ها و شاهان ساسانی را دیده ام که شاخ قوچ دارند ولی تاج رسمی که در روی سکه ها باشد،نه.
                  آن وقت که تاج مصری بر سر تصویر کوروش گذاشته اند عهد هخامنشی بوده و مصر جزوی از امپراطوری و هنرمندان مصری در ایران بوده اند.

                  اصلاً سَرو (هَرو هندی) به معنی رسا و کامل و سرئو اوستایی به معنی زیبا و اصیل و خالص می توانند از یک بُن باشند.

                  1. میثم ططری says

                    در شاهنامه برای تاج های زرین و درخشان و شاهی و… نیز سخن رفته است. آمیانوس تاج شاخدارِ شاه ساسانی را در رزمگاه دیده و بازگفت کرده است. برخی از نگارین های تاج شاخدار در شکارگاه نقش بسته اند. تاج شاخدار در شاهنامه نماد نیرومندی و جنگاوری و پهلوانی می باشد.

                    در اوستا قوچ شاخدار با شاخ ­هایی به هم پیچیده، یکی از نماد­های فرّه است. به هر روی، فردید فرزانه توس از سُرو تاج، تاج شاهی نبوده؛ زیرا در بسیار جاهای دیگر از تاج شاهی سخن رفته، بلکه فردید ایشان از سُرو تاج، پهلوانی و جنگاوری است.

Leave A Reply

Your email address will not be published.