معنی قهرمان

معنی قهرمان
کار اندیش و مباشر را که در باب قهرمان مطرح کرده اند، بدین شکل معانی قانع کننده ای نیستند. لغت نامه هایی هم که ابتدا واژۀ قهرمان را مطرح کرده اند مانند برهان و آنندراج منسوب و متأثر از سبک هندی هستند.
معنی کارفرما برای واژۀ معرّب قهرمان در زبان عربی یاد آور کرامه (فرمان) و کرامنه (مباشر پشتکار دار) در سنسکریت است و ان که علامت فاعلی است:
क्रम m. krama order
क्रमण n. kramaNa approaching or undertaking anything
مطابق لغت نامۀ دهخدا:
قهرمان. [ ق َ رَ ] (معرب، ص، اِ) وکیل یا امین دخل و خرج. جمع آن قهارمه است و این کلمه عربی نیست. (اقرب الموارد). || پهلوان. دلاور. (ناظم الاطباء). پهلوان مظفر و غیرمغلوب. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || قائم به کارها و خزانه دار و وکیل و نگهدارندۀ آنچه در تصرف او هست. معرب کهرمان. (آنندراج). کارفرما. (برهان) (ناظم الاطباء). ج ، قهارمه. (دزی ج ۲ ص ۴۱۵)۞:
اگر اشتر و اسب و استر نباشد
کجا قهرمانی بود قهرمان را؟
ناصرخسرو.
|| قوت و زور و قدرت. (ناظم الاطباء). || حاکم و به معنی حکومت نیز. (آنندراج).
You might also like

Leave A Reply

Your email address will not be published.