درباره “بررسی نظام فکری و اخلاق جمعی ملل در اسطوره ها
چکیده،پیشگفتار و پیشینه ی تحقیق
پادشاهان از دیرباز نزد مردم جایگاه خاصّی داشتند. این امر تقدّس و در براخی موارد مقام خداوندی را برای آنها به همراه داشته است. ایرانیان نیز فرمان پادشاهان را مانند یک دستور دینی میپنداشتند. زیرا او را برگزیده و مورد توجّه خدایان و در دورههای بعدی به نوعی فرزند خدا میپنداشتند. از دیدگاه آنان فرمان برداری از شهریار و شناخت دین بهی (زرتشتی) دو عاملی است که در شکست شر کاربرد دارد[۱]. شهریار ارادهی خدا را در زمین به اجرا در میآورد. شاهان سلوکی که جانشینان اسکندر و حامل فرهنگ بیگانه بودند، خود را شوهر آناهیتا میپنداشتند و به معابد به چشم منبع درآمد نگاه میکردند[۲]. این فرهنگ در طی سالها در دربار ایران نفوذ کرد تا جایی که در دوران ساسانیان که دین برای نخستین بار پا به عرصهی حکومت گذاشت پادشاهان خود را در جایگاه نیمه خدایی قرار دادند. در نقش برجستههای به جا مانده از این دوره ، پادشاهان تاجی را که نماد یکی از خدایان بود، بر سر میگذاشتند. در نقش برجستهای واقع در “نقشرستم”، “اردشیر اول” را میبینیم که تاج شهریاری را از اورمزد دریافت میکند. کالبد اردشیر در این نقش برجسته هماندازهی اورمزد است. اردشیر در مقابل اورمزد زانو نزده و تاج او نیز بالاتر از تاج اورمزد است. امّا قبل از حملهی اسکندر چنین چیزهایی دیده نمیشود . شهریاران این دورهها «در بسیاری از کتیبههای خویش، خود را منتسب به اهورهمزدا میدانند . این اهوره مزداست که شهریاری را بدانان تفویض میکند و قدرت آنان و سرزمین آنها از اهوره مزداست و با این همه این شهریار است که ارادهی خدا را در زمین به اجرا در میآورد. “داریوش” در کتیبهای در شوش میگوید که او چونان خدا رفتار میکند و هم اوست که همانند خدا جهان را “فرشه” و اعتلا میبخشد:”من به توفیق اهوره مزدا این کار را انجام دادم، آن چه انجام دادم در نظر همهی جهان فرشه و عالی است”»[۳]. در کتیبهای دیگر از زبان “خشایارشا” میخوانیم:”من همهی معابد دیوان را ویران و با فروتنی اهوره مزدا و اشه را پرستش میکنم. [۴]“
[۱] پیشین، ص۲۹۱
[۲] هزارههای گمشده، ص۳۵۸
[۳] شناخت اساطیر ایران، ص۲۹۵
[۴] هزارههای گمشده، ص۲۹۰