شمارشان به نُه می رسید همه از دختران زئوس و نیموزینه(منموزینه)،به معنی حافظه،بودن.اینان مثل زیبارویان یا کاریت ها نخست غیر قابل نتشخیص بودند.هزیود می گوید:”آنها همه یک اندیشه به سر دارندو قلبهایشان با شنیدن آواز می تپد و روحشان از هر اندوه و نگرانی عاری و تهی است هرکس که موزها را دوست دارد ،خوشبخت می شود.هر آدمی،هر قدر هم که اندوهگین و نگران باشد چون صدای آواز خدمتکاران موزها را بشنودافکار سیاه اندوه را از سر به در می کند و اندوه و درد را از یاد می برد. این والاترین و ارجمند ترین هدیه موزها با آدمی است.”
در دوره های بعد هر یک رشته کار ویژه خود را یافت:
- کلیو موزِ تاریخ بود،
- اورانیا موزِ ستاره شناسی
- ملپومِنه موزِ تراژدی
- تالیا موزِ نمایش کمدی
- ترپسیکوره موز رقص
- کالیوپه موز اشعار حماسی
- اراتو موز شعر شاعرانه و غزل
- پولیهیمنیا موز آواز خواندن برای خدایان
- اوترپه موز نواختن چنگ و اشعار غنایی
آنها همنشینان آپولو خدای راستی و همچنین یار و همنشین زیبارویان یا کاریت ها بودند.پندار چنگ را به آنها و آپولو نسبت می دهد و می گوید:”چنگ زرّین را که هر گامی از گامهای رقاصان ،به آن گوش فرا می دهد،هم آپولو داشت و هم موز های گل بنفشه ای.”هرکس که از آنها الهام می گرفت از هر کشیش یا کاهن مقدس تر می شد.
چون فکر و امدیشه زئوس والایی و تکامل یافت ،دو موجود یا چهره والا تبار در اولمپ کنار او نشستند:تمیس به معنی حق یا عدالت خدایی،و دیک که عدالت انسانی است.امّا هیچگاه شخصیت واقعی نیافتند.این موضوع درباره دو احساس تجسّم یافته ای صدق می کند که به نظر هومر و هزیود از محترم ترین احساسات به شمار می آمدند:نمنیس که معمولا آنرا به خشم عادلانه یا پارسایانه تر جمه کرده اند ،و آیدوس.این کلمه حرمت و حیایی معنی می دهد که آدمیان را از ارتکاب بدی و گناه باز می دارد،ولی در عین حال به معنی احساسی است که انسان در برابر آدمهای بدبخت و بینوا در دل حس می کند (درک اختلافی که بین آدمهای بدبخت و خوشبخت وجود دارد نه شفقت یا دلسوزی)ولی آْنگونه که باید و شاید به توصیف در نمی آید.
با وجود این به نظر نمی رسد که نمسیس و آیدوس نزد خدایان می زیسته اند.