احتمال ایرانی بودن نام آدم
در کتب پهلوی شکل نام «نخستین مخلوق» اِوَک-دات آمده است و این در اوستایی می توانست به صورت اَاِوَ- دام (نخستین مخلوق) بیان شود که به سادگی می توانست به آدم تبدیل گردد. خیلی ها معنی عبری سرخ و خاکی را برای آن قبول ندارند و از این روی ریشۀ نام آدم را نامعلوم اعلام کرده اند. کاهنان یهودی می توانستند واژۀ آدم را از کاهنان مغ در بابل (مغان کلدانی) کسب کنند. این رسالت فرهنگی مغان نه از کلام برتر آنها بلکه از سلطۀ ایرانیان عهد هخامنشی بر خاورمیانه بر می خواسته است. واژۀ آدم استثناء نیست. غالب نامهای اولاد آدم در شجره نامۀ تورات ترجمۀ نامهای کیانیان و پیشدادیان به نظر می رسند:
پیرامون واژۀ آدم (ویکیپدیا)
ریشۀ واژه عبری اَدم روشن نیست. شکل مؤنث کلمه (اَدَمَه) به معنای «زمین» یا «خاک» است و آنگونه که در باب دوم سفر پیدایش اشکال مؤنث و مذکر کلمه در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند، نشان میدهد که آدم به معنای «زمینی» است اما نمیتوان این فرضیه را قطعی دانست. אדם (’dm) که ریشه واژه آدم است، با نام رنگ قرمز در زبان عبری، ارتباط دارد و میتواند به رنگ خاکی که آدم از آن ساخته شد یا سرخگونی پوست انسان اشاره داشته باشد. در زبان اکدی، از زبانهای سامی دیگر، اَدَمو به معنای خون و اَدَمَتو به معنای خون سیاه بودهاست. در زبانهای عربستانی جنوبی باستان که از دسته زبانهای سامی غربی بودهاند، ’dm به معنای رعیت به کار برده میشد و وجود نامهای شخصی چون «عبد ادم» میتواند نشان دهد خدایی به این نام وجود داشتهاست. در تنخ «آدم» علاوه بر نام یک شخصیت، به تمام انسانها نیز اطلاق شده و در دیگر زبانهای سامی شمالغربی مثل فنیقی و اوگاریتی نیز به همین معنی به کار میرفتهاست. در زبان اوگاریتی به ال، خدای بزرگ کنعان، «اَب اَدم» (پدر بشر) گفته میشد. استفاده از کلمه «قرمز» برای اشاره به انسان ظاهرا محدود به زبانهای سامی شمال غربی بوده زیرا در زبان اکدی کلمه متفاوتی به کار میرفتهاست.