آیا منظور از شهر مکورابا (زیارتگاه) در نوشته های بطلمیوس مکّه (بکّه) بوده است؟
Did the city of Macoraba (pantheon) in Ptolemy’s writings refer to Mecca (Bakka)?
نظر به معنی ازدحام بکّه (مکّه) و قبیلهٔ قریش یعنی تجّار آن می توان مراد از آن را جای ازدحام مردم گرفت و مکورابا (زیارتگاه) را همان بکّه (مکّه) شهر قریش (تجار) دانست که برای محافظت اموال خود و آرامش محل، معبد کعبه را در آنجا بنا نهاده بوده اند.
واژهٔ مکورابا بر گرفته از واژهٔ اکدی کَرابو (زائر) و به معنی محل زائیرین به نظر می رسد:
karābu/kāribu (feminine : kāribtu )
[Religion]
i) blesser , pilgrim , thankful * / grateful * ; lā kāribu : ungrateful / thankless ; ša-kāribi : votive offering ; 2) -noun- : one who blesses , a blessing priest ; niqê kāribu : offerings for the blessing priest ; 3) (a supplicant deity / genie) , (divine name) ; 4) kāribtu : (a female genie in wood) ;
Cf. karābu (2), karābu
واژهٔ کربلا نیز در معنی زیارتگاه خدا می تواند از این واژهٔ کرابو مشتق شده باشد.
در ارتباط با نام بکّه (ازدحام زائرین) گفته شده است، خود مکّه نیز از «مکّ» به معنای «بسط» مشتق شده است.
امّا در مورد نام یثرب (مدینه):
به نظر می رسد نام یثرب (مدینه) به معنی قصبهٔ محافظت شده بوده است:
išru(m) (2)
an enclosed village (?) ;
bâʾu [DIB : ] (vb. a/a ; )
G. to go along, across ; to overtake, defeat s.o. ;
در منابع دینی اسلامی در مورد عوامل و علّتهای نامیده شدن مکه به این اسم، ده وجه، غالباً عامیانه، ذکر شده است:
“الف ـ به این جهت که در درّه ای خشک واقع شده و از نعمت آب بهره ای اندک دارد؛ به عبارت دیگر: در این شهر رودخانه یا چشمه جوشانی بصورت طبیعی جریان ندارد. و لازم است آب را از چاهها و طبقات زیرین زمین استخراج کنند؛ چنانکه یاقوت حموی می گوید: «لأنّهم کانوا یمتکون الماء ای یستخر جونها». و برخی هم گفته اند از این جهت مکه نامیده شده است که گویا زمین آبش را مکیده است: (کان ارضها امتکت ماءها).
ب ـ مکه نامیده شده؛ زیرا که نخوت و غرور مستبدین را از بین می برد. (لأنّها تمکت الجبارین ای تذهب نخوتهم).
ج ـ زیرا گناهان انسان را محو کرده، از میان می برد. (لأنّها تمکّ الذنوب ای تستخرجها و تذهب بها کلّها).
د ـ زیرا که (به خاطر دعای ابراهیم ـ ع ـ و وجود آیات بینات الهی)، مردم را از هر سو به خود جذب می کند؛ چنانکه عرب به جذب و گرایش بچه شتر به پستان مادر و مکیدن تمام شیر توسط بچه شتر، می گوید: «امتکّ الفصیل ضرع امه» (لأنّها تجذب النّاس الیها، من قول العرب امتک الفصیل ضرع امّه).
ه ـ زیرا که مردم در آن ازدحام کنند، چنانکه عرب به بچه شتر هنگامی که از هر سو و به شدت پستان مادرش را می مکد، می گوید: «امتک الفصیل ضرع امه» (لازدحام الناس بها، من قولهم امتک الفصیل ضرع امه اذا مصه مصّا شدیداً).
این وجه را یاقوت حموی نقل کرده ولی گویا خودش آن را نپسندیده است، او می گوید تشبیه ازدحام در مکه، به مصّ شدید فصیل درست نیست. اما ابن منظور در لسان العرب و مؤلف تاج العروس این وجه را ذکر کرده اند.
و ـ زیرا هر کسی را که در آن ظلم کند هلاک می کند؛ چنانکه برخی از شعرای عرب خطاب به مکه گفته اند: ای هلاک کننده فاجر، نابود کن نابود کردنی، نابود مکن مذجح وعکا را، (سمیت مکه لأنّها تمکّ من ظلم ای تهلکه و ینشد قول بعضهم: یا مکه الفاجر مکی مکا، ولا تمکی مذجحا و عکا).
مصداق این تسمیه را شاید بتوان قصه اصحاب فیل دانست (اَلَم تَرَکَیْفَ فَعَلَ ربّک بِأَصحاب الفیل، اَلَمْ یجعل کیدهم فی تضلیل، و ارسل علیهم طیراً أَبابیل، ترمیهم بحجاره من سِجّیل، فجعلهم کعصفٍ مأکول).
ز ـ زیرا که فاجر را اخراج کرده از خود می رماند. (لأنّها تمکّ الفاجر عنها ای تخرجه).
برخی مانند ابن ظهیره دو مورد اخیر را یک وجه شمرده اند.
ح ـ زیرا که مردمش نهایت تلاش را از خود نشان می دادند؛ چنانکه وقتی مغز استخوان را در آورند می گویند: «تمککت العظم» (لأنّها تجهد اهلها مأخوذ من قولهم تمککت العظم اذا اخرجت مخه).
اما راغب در وجه تشبیه گفته است: «بخاطر آن مکه نامیده شده است که وسط زمین است؛ همانطور که مغز استخوان در وسط استخوان واقع شده است».
ط ـ میان دو کوه مرتفع واقع شده و شهر مکه در میان دره مثل ظرفی است که بالای آن تنگ و وسط آن فراخ باشد. (لأنّها بین جبلین مرتفعین علیها و هی فی هبطه بمنزله المکوک).
ی ـ اعراب جاهلی در هنگام حج می گفتند: حج ما تمام و کامل نخواهد بود مگر آنکه به کنار کعبه رویم و در آنجا سوت بکشیم (مثل سوت کشیدن و چهچهه پرنده ای شبیه بلبل) (لأنّ العرب فی الجاهلیه کانت تقول لایتم حجّنا حتی نأتی مکان الکعبه فنمک فیه ای نصفر صفیر المکاء).
شبیه حضرت رضا ـ ع ـ در پاسخ به سؤال محمد بن سنان شبه این وجه تسمیه را بیان فرموده است:
انّ ابالحسن الرّضا ـ علیه السلام ـ کتب فی ما کتب من جواب مسائله: «سمیت مکّه لأنّ النّاس کانوا یمکون فیها و کان یقال لمن قصدها قد مکا و ذلک قول اللّه (عزّ) لا و ماکان صلوتهم عند البیت الاّمکاءً و تصدیهً».
حضرت رضا ـ علیه السلام ـ ضمن پاسخ به سؤالهای محمد بن سنان در مورد این پرسش که «چرا مکه را مکه نامیده اند؟» می فرماید: «به این خاطر که مردم زمان جاهلیت در هنگام حج، سوت می کشیدند و به همین سبب به کسی که قصد حج داشت می گفتند: «قد مکّا»؛ چنانکه خدای عزّوجلّ در مورد این عمل آنها می فرماید: نیایش آنها در کنار خانه فقط کف زدن و سوت کشیدن بود».
ک ـ مکه از «مکّ» به معنای «بسط» مشتق شده است؛ چه اینکه خداوند زمین را از مکه گسترانید. و چنانکه این مطلب در روایات دحوالأرض نیز آمده است.”