هرا که بود؟
او همسر و خواهر زئوس بود .اوسه آن (اقیانوس و تتیس،که دو خدای تیتا نی بودند،او را به بار آوردند.او پشتیبان ازدواج بود و نظر و لطف خاصی نسبت به زنان شوهر دار از خود نشان می داد.در تصویری که شاعران از او کشیده اند زیبایی اندکی می توان دید در حقیقت در یکی از اشعار کهن او را چنین توصیف کرده اند:
هرا ،ملکه انسان های فانی.
در زیبایی سر آمد آنهاست، و بانوی بر ترین
که در اولمپ حرمتی والا دارد
حرمتی چون حرمت زئوس،خدای صاعقه
امّا هرگاه در باره اش به تفصیل سخن گفته اند،او را بیشتر چنین می نمایند که پیوسته سرگرم کیفر رساندن بیشمار زنانی است که زئوس عاشق آنان شده است حتی اگر آن زنان در پی حیلت ها و فریبکاری های زئوس ناگزیر شده باشند خود را به وی تسلیم کنند. این الهه همه را به یک چشم می دید و همه را به قول معروف با یک چوب می راند و می زد.خشم زیانبار و وحشت آفرین او نه تنها زنان بلکه فرزندانشان را هم در بر می گرفت.او هیچ خطایی را از یاد نمی برد.اگر نفرت این الهه از مردم تروا نبود(زیرا الهه دیگری از او زیباتر و بهتر و برتر دانسته بودند)،جنگ تروا با عقد یک صلح شرافتمندانه به پایان می رسید.کینه ناشی از توهین به زیبایی وی زمانی آرام گرفت و از دل وی بیرون شد که سرزمین تروا در هم شکست و رو به نابودی گذاشت.
در یک داستان بسیار مهم یعنی”در جست و جوی پشم طلایی “بر خلاف داستانهای دیگر ،او حامی و پشتیبان بزرگوار و گشاده دست پهلوانان است و الهام بخش کردارهای قهرمانانه آنان، که در داستانهای دیگر چنین نیست.با وجود این در همه جا و در تمام خانه ها مورد حرمت بود. او الهه ای بود که زنان شوهر دار در طلب کمک به او روی می آوردند و به او پناه می جستند.ایلی تیا(Ilityia) که به زنان زائو یاری می رساند دختر او بود.
او گاو ماده و طاووس را مقدّس می دانست،و آرگوس شهر مورد علاقه اش بود.
هرا و زئوس
تقریباً تمام روایتهای کهن تاییدکنندهٔ این نظراند که همسر قانونی و اصلی زئوس، هرا (خواهرش) است. زئوس با کمک همسرش متیس، خواهران و برادرانش را نجاتداد و به جهان بازگرداند. هرا که دختر بالغ و زیبایی شدهبود، به قلهٔ تروناکس (کوه تاج) رفت و دور از دیگر خدایان به زندگیاش پرداخت؛ تا اینکه آوازهٔ زیبایی بیهمتای او به گوش برادرش، زئوس رسید و زئوس برای دیدن هرا به جزیرهٔ اوبه رفت و در یک نگاه دلباختهٔ خواهرش شد و زمانی که هرا، را تنها دید، خود را تبدیل به کوکو (فاخته) سفیدی کرد و سپس چون زمستان بود به طوفان دستور داد که کولاک بهپا کند و شروع به ناله کرد. هرا که دلش به حال پرندهٔ کوچک سوختهبود، آن را به آغوش کشید و به سینه فشرد؛ در همین هنگام بود، که زئوس به قیافهٔ اصلی خود بازگشت و با دادن قول ازدواج به هرا، رابطهشان را آغاز کرد. آنها برای بستن پیمان ازدواج به (گارگار)، قلهٔ کوه آیدا رفتند و بعد میهمان اوکئانوس (خدای اقیانوس) شدند و زندگی مشترکشان را در دورترین کرانههای اقیانوس آغاز کردند و گایا به عنوان هدیهٔ عروسی سیبهای زرینی به هرا داد و گفتهشدهاست که علاقهٔ هرا به آنها در حدی بود که باغی از آن سیبهای زرین در آخر زمین به وجود آورد که بهاری جاودان داشت.
زندگی این دو خدای المپ پر از فراز و نشیب و پر از عشق و خشم است؛ خشم هرا، زمانی صورت میگیرد که انتظار دارد زئوس به ازدواج و رابطهشان پایبند باشد؛ اما زئوس با وجود هوسبازی و رفتارهای خشن و ناهنجارش، همیشه در برابر هرا نرمی و ملایمت را پیشه میساخت. عشق زئوس به هرا در حدی بود که خشم و کینه آتنا (دختر زئوس) را هم برمیانگیخت؛ در قسمتی از ایلیاد، زئوس به هرا میگوید که وی را بیشتر از هفت همسر دیگرش دوست دارد و در بخشی دیگر، زمانی که هرا دلبرانه، خود را میآراید و لباسی که آتنا برایش دوخته بهتن میکند و بهسوی زئوس میرود؛ زئوس فریاد سر میدهد که:
قسم بهروح پدرم که تا به امروز هیچ وقت بر آسمان و زمین زنی ندیدهام که اینطور قلب مرا به تپش افکندهباشد
فرزندان هرا
براساس روایات هرا قدرت آن را داشته که بدون همخوابگی با مردان، صاحب فرزند شود. زمانی که زئوس از سر خود آتنا را بهدنیا میآورد، هرا برای انتقام تصمیممیگیرد که بدون داشتن رابطه با زئوس صاحب فرزندی شود؛ که برای این اتفاق روایات متفاوتی وجود دارد.