غیر از دوازده اولمپ نشین بزرگ که خدایان دوازده گانه بزرگ به شمار می آمدند،خدایان کوچکتری نیز بوده اند که از مرتبت پایین تری بر خوردار بودند.مهمترین این خدایان کوچک اِروس،یا به زبان لاتین کوپید یا کیوپید نام داشت که خدای عشق بود.هومر چیزی از او نمی گوید ولی هزیود با وی آشنا بوده است و در باره اش می گوید:زیباروی ترین خدای فنا نا پذیر.در داستانهای نخستین او را اغلب به صورت جوانی جدی و زیبا روی نشان می دهند که هدایای خوبی به انسانها می دنهد.این صفت خوب را که یونانیان به او نسبت داده اند،نه یک شاعر بلکه فیلسوفی چون افلاطون مطرح کرده است.او می گوید:”عشق(اروس) در قلب انسانها جای می گیرد.اما نه هر قلبی زیرا از قلبی که ستم در آن آشیانه دارد گریزان است.بزرگترین افتخار وی این است که نه می تواند بدی کند و نه اجازه می دهدبدی کنند.زور هیچگاه با او دمساز نمی شود زیرا مردم خود خواسته و صمیمانه به وی خدمت می کنند،و آن کس که دل در گرو عشق وی گذارده است در تاریکی ره نمی سپرد.”
اروس در داستانهای نخستین پسرآفرودیت نبود،بلکه فقط همدم و همنشین و همپای گاه به گاه او بود.در اشعار شاعران دوره های بعد به عنوان پسر او معرفی شده است .پسری تقریبا شریر ،شیطان صفت و آزار دهنده و از آنهم بدتر :
قلبش پلید امّا زبانش به شیرینی عسل.در این موجود پلید ،حقیقت نیست .در زندگی ستمگر است.
دستهایش کوچکند ولی تیرهایش چون مرگ دور پرواز.
عصایش نازک است امّا به آسمان می رسد.
به هدایای خطرناکش دست نزنید که آنها را در آتش فرو برده است.
(در اشعار این دوران عشق هایی که به واسطه او بوجود می آمد را بلا و مصیبت می دانستند.)
اغلب او را چشم بسته نشان داده اند ،چون عشق نیز اغلب کور است.آنتروس ملتزم رکاب اوست،که می گویند گاهی از عشقهای سرسری کین ستانی می کند . مواقعی هم با عشق به مخالفت می پردازد.هیمروس یا اشتیاق،و هایمن(این خدا را هایمنائوس هم خوانده اند که می گویند آنقدر زیبا بوده است که او را با زنها و دختر ها اشتباه می گرفتند.می گویند پسر یکی از موز ها بوده است)خدای جشنها و عروسی نیز از ملتزمین رکابش بودند.