آنها را گاهی دو بخش از دنیای زیرین می دانستند که تارتاروس ژرف تر از دیگری است و زندان فرزندان زمین است.اربوس نیز محلی است که مردگان بی درنگ پس از در گذشت به آن می روند.امّا با وجود این اغلب تشخیص بین این دو محل یا بخش دشوار می شود و هر دو مورد استفاده قرار می گیرند مخصوصا که تارتاروس که نامی است که به تمامی مناطق زیر زمین گفته می شود.
در کتاب هومر این دنیای زیرین جایی مرموز و اسرار آمیز و ناشناخته است و تیرگی و سایه بر آن گسترده شده است .در آنجا هیچ چیز واقعی نیست.وجود ارواح که اگر بشود آنهار را با این نام خواند به یک رؤیای آشفته می ماند .شاعران اعصار بعد این دنیای مردگان را با وضوح بیشتری و به عنوان محل به کیفر رساندن آدمهای شریر و اهریمن صفت و نیز محل پاداش نیکان و رادمردان به تصویر کشیده شده است.این سرزمین در داستانهای ویرژیل (ویرجیل)شاعر رومی ،بیش از هز داستان دیگری مطرح شده است .از ماجرای به کیفر رسیدن و عذاب دیدن یک طبقه و شادی طبقه دیگر به تفصیل سخن به میان آمده اس.ویرجیل رومی این موضوع رابا چنان طول و تفصیلی بیان داشته است که در داستانها و نوشته های هیچ نویسنده یونانی نمی بینیم.از کیفر و عذاب دادن یک طبقه و از شادمانیهای طبقه دیگر به تفصیل سخن به میان آمده است.ویرجیل تنها شاعری است که موقعیت جغرافیایی زیرزمین را داده است.راه ورودی آن در جایی پایان می یابد که “آکرون یعنی رودخانه محنت به درون کوکیتوس یا رود خانه ندبه می ریزد.قایقرانی پیر به نام “کارون”ارواح مردگان را از رودخانه می گذراند و به ساحل دیگر می رساند،یعنی به همان جایی که دروازه الماس ورود به تارتاروس قرار دارد.کارون فقط آن دسته از ارواح را در قایق خود سوار می کند که پول کرایه عبور از رودخانه را هنگام مرگ میان لباسشان گذاشته باشند و به خاک نیز سپرده باشند.