پنج پرندهٔ اساطیری ایران باستان

پنج پرندهٔ اساطیری ایران باستان
(Five mythological birds of ancient Iran)
نگاهی به پرندگانی همچون کَرشِفت، سیمرغ، چَمروش، پَرودَرش و هما در اسطوره‌ های ایران باستان
پرنده در نوشتارها و اساطیر ایرانیان باستان حضور بسیار مهمی دارند از جمله مهمترین آنها شاهین است که مردمان خاور باستان آن را بلند‌پروازتر و تیزچنگال‌تر از همه مرغان و پادشاه بی‌رقیب آسمان دانسته‌اند. این پرنده باشکوه در گذر تاریخ نماد بسیاری از قدرت‌های جهانی و نشانی برای نیروی شهریاری و فرمانروایی بوده است. بر بالای کهن‌ترین پرچم جهان از شهداد شاهینی بال گسترده و او را نشانهٔ نقش شده بر پرچم ارتش هخامنشی دانسته‌اند.
به سبب این ارزش نمادین، در این مقاله به معرفی اجمالی‌ برخی از مهم‌ترین پرنده‌های اساطیری می‌پردازیم.
پرنده های اساطیری در ایران باستان
۱.کَرشِفت:
کرشفت (کرشیپتر) به معنی کبوتر خانگی است:
गृहशायिन् m. gRhashAyin pigeon
गृहशायिन् m. gRhashAyin dwelling in the house
पतर adj. patara flying
کرشفت (به اوستایی: کرشیپتر) رَد و سرور همه مرغان است (بندهش، بخش ۹، بند ۱۲۱). مرغی است که سخن گفتن می‌داند. او دین به وَر جم‌کَرد (پناهگاه بزرگی که جم به فرمان اهورامزدا ساخت تا مردمان و جانوران را از زمستان کشنده دیوداده نجات دهد) برد و رواج بخشید (وندیداد، فرگرد ۲، بند ۴۲)، از این رو بدانجا اوستا را به زبان مرغان خوانند (بندهش، بخش ۹، بند ۱۵۴).
در مینوی خرد سرور مرغان چخرواک (یا چَخروای، دارای آواز چرخنده و تکراری، قمری) نامیده شده (مینوی خرد، پرسش ۶۰، بند ۹). او یکی از هفت موجودی است که نماد این جهانی امشاسپند بهمن (اندیشه نیک) هستند و به همپرسگی (دیدار) اهورامزدا می‌روند و همچون مردمان سخن می‌گویند (گزیده‌های زادسپرم، بخش ۲۳).
۲.سیمرغ:
سیمرغ (به اوستایی: مَرغوسَئِنَ، به پهلوی: سِن مورو) پرنده‌ای اساطیری است که در اوستا ستوده شده: «بشود که پیروزی و فر بهرام این خانه و گله گاوان را فرا گیرد، همان سان که سیمرغ و ابر بارور کوه‌ها را فرا می‌گیرند» (بهرام یشت، کرده ۱۵، بند ۴۱).
در بندهش بزرگ‌ترینِ پرنده‌ها خوانده شده، و نخستین مرغی که مزدا آفرید. او فرزندش را به پستان شیر می‌دهد. آشیانش بر فراز درخت بس تخمه در میانه دریای فراخکرت است (بندهش، بخش ۹، بندهای ۹۵، ۹۷، ۱۱۵ و ۱۲۱). هرگاه برخیزد هزار شاخه بر آن درخت بروید، و چون بنشیند هزار شاخه از آن بشکند (مینوی خرد، پرسش ۶۱، بند ۳۹). سیمرغ نیز یکی از هفت موجودی است که به عنوان نماد امشاسپند بهمن (اندیشه نیک) به همپرسگی اهورامزدا می‌روند (گزیده‌های زادسپرم، بخش ۲۳).
اسب زریر به سبب نیرو و شتابش سیمرغک خوانده می‌شود (یادگار زریران، بند ۸۴).
در برخی روایات بعدی چون داراب هرمزدیار (اون والا، ۱۹۲۲) و سد در بندهش (مودی، ۱۹۰۹) سیمرغ دشمنی دارد به نام کَـمَک، پرنده ای که با گشودن بال‌هایش زمین را تاریک و بی‌باران می‌سازد. جدال سیمرغ با کَـمَک یادآور جنگ ایندرا و بهرام با دیوان خشکسالی است.
سیمرغ با آنزوی سومریان (پرندهٔ دانای آسمانی) که بر کوه کارنو (دارای قلهٔ تیز، دماوند؟) آشیان دارد، مطابقت دارد.
۳. چَـمروش:
چَـمروش یا چینامروش پرنده‌ای است که به اندازه همه مرغان میان آسمان و زمین ارزد، به جز سیمرغ (بندهش، بخش ۹، بند ۱۲۲). چینامروش در نزدیکی درخت بس تخمه دورکننده غم می‌نشیند و کارش این است که تخم‌هایی را که از درخت فرو ریزد، او برچیند و آنجا که بیشتر آب را می‌ستاند بپراکند، تا بیشتر آب را با همه آن تخم‌ها بستاند و با آن باران به جهان ببارد. (مینوی خرد، پرسش ۶۱، بندهای ۴۰ – ۴۲).
بندهش چمروش را نگهبان مرز سرزمین‌های ایرانی دانسته. او مردمان انیرانی را که از کوه البرز برای زیان رساندن و کندن و نابود کردن راهی سرزمین‌های ایرانی می‌شوند از زمین بر می‌چیند (بندهش، بخش ۹، بند ۱۵۴).
معانی لفظی چمروش (چینامروش) یعنی بسیار چیننده با مرغ کمک (کم کننده، کاهنده) و همچنین مرغ استیمفالی یونانیان (لفظاً یعنی کاهنده و نابود کننده) گویای مفهوم واحدی میباشند.
۴. پَـرودَرش:
به معنای پیش بین؛ این نام لقب خروس نماینده ایزد سروش بر زمین است، که فروغ روز را پیش از دیگران می‌بیند و با آوای خود مژده دمیدن بامداد را می‌دهد تا مردمان به نیایش و کار برخیزند. نام خروس به سبب بانگی که بر می‌آورد با خروش هم ریشه است. (دوستخواه، ۱۳۷۱: ۹۵۶).
او هنگام بامداد پگاه بانگ بر می‌دارد: «ای مردمان، به پا خیزید و بهترین اشه را بستایید که دیوان را فرو افگند. اینک بوشاسپ درازدست بر فراز سر شما آید و همه آفریدگان را دگرباره به خواب فرو برد» (وندیداد، فرگرد ۱۸، بند ۱۶). کسی که به مهربانی و پرهیزگاری یک جفت پرودرش به مردی نیکوکار هدیه دهد، چنان است که خانه‌ای با صد ستون داده باشد (وندیداد، فرگرد ۱۸، بند ۲۸).
۵. هما:
هما یا مرغ استخوان خوار گونه‌ای کرکس بزرگ است که در بلندای کوهسارهای آفریقای جنوب اروپا و بخش‌هایی از آسیا زندگی می‌کند. در ایران شمار این پرنده باشکوه بسیار کاهش یافته و در سال‌های گذشته تنها چند نمونه در دره لار و درگز دیده شده است. گرچه به نام این پرنده در نوشتارهای پیش از اسلام اشاره‌ای نشده، اما در دوره اسلامی جایگاه برجسته‌ای می‌یابد. به ویژه برپایه این باور که سایه‌اش بر سر هر کس بیفتد به خوشبختی و کامرانی و حتی شهریاری خواهد رسید.
«همی بر سرش داشت سایه ز فر
همای سپهری بگسترد پر»
«فردوسی»
«همای گو مفکن سایه شرف هرگز
بر آن دیار که طوطی کم از زغن باشد»
«حافظ»
همای بر همه مرغان از آن شرف دارد
که استخوان خورد و جانور نیازارد
«سعدی»
هما پرنده ‌ای واقعی و همان عقاب-کرکس ریش دار زیبا است.
You might also like

Leave A Reply

Your email address will not be published.