مطابقت بانوگشسب (بانوگشنسب، شیر بانوی پر یال) با اُداتیس (آتوسا، تُپُل)
بانو گشسب (دختر رستم) خواستگاران فراوانی داشت که هر کدام از این خواستگاران که هر کدام پهلوان بودهاند و هر کدام ماجرایی داشتهاند. در گشسب نامه که سرانجام برادر رهام یعنی گیو موفق میشود با او ازدواج میکند. نام بانو گشسب در شاهنامه فردوسی نیامدهاست ولی در طومار شاهنامه به گشسب بانو و کارهای او اشاره زیادی رفتهاست. بانو گشسپ طبق طو مارها بعد از فرامرز به دنیا آمد ولی از سهراب بزرگتر بود. اشاره شدهاست که او در لشکر کشی سهراب به ایران با سهراب جنگید و دست او را شکست ولی پیران ویسه وزیر افراسیاب نامهای از رستم جعل کرد و برای بانو گشسپ فرستاد که ای دختر چگونه جرأت کردهای در کاری که به به مردان مربوط است دخالت کنی اگر باز نگردی تو را نخواهم بخشید و چنین بود که بانو گشسپ بازگشت. نیز گفته شدهاست که بانو گشسپ خواستگاران بسیار داشت و کی کاووس پادشاه ایران و طوس و گیو از جمله خواستگاران او بودند ولی بانو گشسپ شرط کرده بود که فقط با کسی ازدواج خواهد کرد که بتواند در کشتی گرفتن او را شکست دهد اما از آن جا که هیچکس نتوانست این شرط را به جا بیاورد بانو گشسپ سرانجام با خواست پدرش با گیو ازدواج کرد گرچه میگویند که او در شب اول ازدواجش دست و پای گیو را بسته و او را در گوشهای از خانه انداخته بود. بانو گشسپ به همراه خواهرش زرسپ بانو در جنگ هفت لشکر شرکت داشت. پس از این که بهمن، فرامرز را کشت و زال به کوه نزد سیمرغ رفت؛ گشسپ بانو به دنبال زال به کوه رفت.
متقابلاً خارس میتیلنی داستان اُداتیس را بدین گونه نقل کرده است: آورده اند که هیستاسپس (ویشتاسپ، گشتاسپ) و برادر کوچکش زریادرس (زریر) از ازدواج آفرودیت (ناهید) و آدونیس (جمشید) به دنیا آمده اند. هیستاسپس فرمانروای ماد و سرزمینهای سفلای آن بود و زریادرس بر نواحی علیای دروازه های دریای کاسپین (خزر) تا تنائیس حکمرانی داشت. در آن سوی تنائیس، مراثی ها (آدمکشها، آماردان) می زیستند که فرمانروای آنان آمارتس (سرور نیرومند آماردها) بود. وی دختری داشت به نام اُداتیس که زیباترین زن آسیا به شمار می رفت. اُداتیس زریادرس را به خواب دید و دل بدو بست و زریادرس نیز در خواب مفتون آن دختر شد. زریادرس کوشید تا اُداتیس را به دست آورد، اما توفیق نیافت، زیرا پدر دختر نمی خواست او را به مردی بیگانه شوهر دهد. دیری نگذشت که اُمارتس جشن ازدواجی برگزارکرد که در آن خویشان و نزدیکان و اشراف دربار او حضور داشتند و از اُداتیس خواست که جامی شراب به کسی بدهد که مایل به ازدواج با اوست. زریادرس، که اُداتیس اورا پیش از آن از ماجرا آگاه کرده بود، به شتاب به همراه گردون ران خود از تنائیس گذشت و با لباس سکایی، نا شناس وارد تالار جشن شد و اُداتیس جام او را پر کرد. به گفتهً خارس میتیلنی، این داستان در میان مردم آسیا شهرت تمام داشته و آن را بر دیوارهای معابد، کاخها و حتی خانه های خصوصی نقاشی می کردند و اشراف غالباٌ نام دختران خویش را اُداتیس می گذاشتند.
نام های زریادرس و اوداتیس را می توان به ترتیب در معنی صاحب جشن و نوشابۀ قدرت زرین (زرتوشترا) و مخلوق بسیار نیک و زیبا گرفت. این داستان از همین معانی لفظی این نامها پدید آمده است. نام زریادر (دارای تنومندی) در اساس متعلق به سپیتاک (تنومند) از خانواده سپیتمان، حاکم ری است که در عهد پدربزرگ مادری (آستیاگ)/پدرش سپیتمه بین دروازه کاسپی (گرمسار) تا دروازه تنائیس (میانه) فرمان می رانده است و نام اُداتیس (آفریده نیک نیرومند) آتوسا (دارای اندامهای پُر، تُپُل) دختر کوروش دانست که مطابق گفته کتسیاس در عهد آستیاگ به سفارت نزد کادوسیان[-آماردان] سمت دره قزیل اوزن فرستاده شده بود.
शार adj. zAra yellow, यात्रा f. yAtrA feast, festival, intercourse. इष adj. iSa possessing sap and strength.
آترادات پیشوای آماردان (رستم تاریخی هفتخوان مازندران) در روایت کتسیاس در مقام پدر “کوروش” (پدر آتوسا) ظاهر شده است. گیو (بسیار تنومند) پسر گودرزکشوادگان (شیواسخن دارندۀ سرودهای دینی با ارزش) مطابق سپیتاک (تنومند) پسر سپیتمه (هوم، عابد دارای مِی مقدس) است. بیژن (ویون) پسر گیو هم مطابق خورشیدچهر پسر زرتشت سپیتمان (سپیتاک سپیتمان) می باشد.