چگونه نام اروپا (سرزمین ارابه خوب) و تخموروپه (پهلوان اروپا) به موضوع خط پیوسته است:
بنا به بروسوس مورخ کلدانی–یونانی “در سرزمین بابل مردم معتقد بودند که ایزد خرد و دانش ائا تحت نام اوآنس (ائا-نس، ائای از دریا خارج شده) به صورت نیمه انسان-نیمه ماهی از دریا بیرون آمد و برای نخستین بار خط را به مردم آموخت و به دریا باز گشت. پس از گذشت مدتهای دراز بعد از آن توفان بزرگ پدید آمد. ”
نام اوآنس (ائای خارج شده) به هیئت ائا-روئبو (ائای خارج شده از دریا) که با نام اروپا مشابهت پیدا می کرده است با آن مرتبط شده است. در تورات اسطوره اوآنس را به شکل داستان یونس در شکم ماهی به تصویر کشیده اند.
یونانیان این اسطوره را به شکل فراری داده شدن الهه اروپا بر روی دریا از فنیقیه به اروپا و آموزش خط به یونانیان در آورده اند.
در اساطیر کهن هند، اوآنس (ائا، خدای خرد و دانش نیمه انسان-نیمه ماهی شکل) به صورت شخصی به نام مانو (دانا) و ماهی عظیم وی در می آید که در توفان بزرگ نقش آفرینی اساسی می نمایند.
در ایران این اسطوره یونانی-بابلی به صورت یاد دادن خط توسط دیوان به مردمان به دستور تخموروپه (پهلوان اروپا، تهمورث) در آمده است و داستان توفان بزرگ به برادر او جمشید (کولاکسائیس سکاها) منتسب است. در واقع نام اروپا که در نام تخموروپه هم مستتر است به معنی سرزمین ارابه های خوب مطابق خونیرث اوستا (سرزمین ارابه های درخشان) است که نام نواحی شمال دریای سیاه بوده است. چون طبق اساطیر سکائی آرپوکسائیس (پادشاه سرزمین ارابه، تخموروپه اوستا) پادشاه کاتیاریان (دارندگان شمشیر، مجار ها در شمال دریای سیاه) و تراسپیان (اسب پرورها، روسها) به شمار رفته است. طبق کتابهای پهلوی مردمان از آنجا به اطراف و اکناف پراکنده شدند و ایرانیان آتشهای مقدس خود را بر پشت گاو سر سئوک (پیشانی سفید) از میان دو دریا (مازندران و دریای سیاه) به ایران آورده و آتش آتشکده های آذرگشنسب آذربایجان و آذربرزین خراسان و آذر فرنبغ فارس را با آن افروختند.
در شاهنامه آموزش نوشتن به مردم توسط دیوان، به دستور تهمورث (تخموروپه) چنین آمده است:
پس از تابیدن فرهٔ ایزدی از طهمورث، او رفت و اهریمن را به افسون ببست و بر وی زین نهاد و زمانتازمان سوار بر وی گرد گیتی میتاخت. دیوان چون چنین دیدند به جنگ شاه برخاستند. طهمورث دو بهره از ایشان را به افسون ببست و باقی را با گرز گران تارومار کرد. چون ایشان را به بند کشید، دیوان به وی گفتند که اگر ما را رهایی بخشی تو را هنری یاد خواهیم داد که تا این زمان نشناخته باشی و آن هنر نبشتن بود:
کی نامور دادشان زینهار/ بدان تا نهانی کنند آشکار
چو آزاد گشتند از بند او/ بجستند به ناچار پیوند او
نبشتن به خسرو بیاموختند / دلش را به دانش برافروختند
نبشتن یکی نه که نزدیکِ سی / چه رومی چه تازی و چه پارسی
چه هندی چه چینی و چه پهلوی / نگاریدن آن کجا بشنوی