معنی نام جاماسب حکیم و داریوش
نام جاماسب حکیم (دِ-جاماسب) که استاد پورداود معنی آن را نا معلوم اعلام کرده است، به معانی دوستدار اسب و نیز به معنی زاهد خویشتن دار بوده است همانکه در اوستا و شاهنامه هوم عابد نیز نامیده شده و افراد جدا از هم تصور گردیده است:
यम m. yama self-restraint
यम m. yama self-control forbearance
अस्व adj. asva without possessions.
گزنفون سپیتمه هوم (یرواند، لهراسب) متحد کیاخسار (کیخسرو) را فیلسوف-صوفی سوفسطایی ارمنستان و آذربایجان آورده است.
عنوان یمۀ وی باعث شده است که وی در اوستا جمشید (یمه خشئتۀ) سمت کوه هوکر (سبلان) و رود دائیتی (موردی چای سهند) به شمار آید. و این همان جمشید/سپیتمه است که با اَژدهاک (پدر زنش آستیاگ) و فریدون (کوروش) و زرتشت سپیتمان (سپیتاک پسر سپیتمه) پیوستگی دارد.
توماسپ (دارای اسبان نیرومند) و جاماسب (دوستدار اسب) در اسطورۀ کُردی شاماران یاد آور عنوان یرواند (اورونت، دارای اسبان تیز) و لهراسب (دارای اسبان سالم) متعلق به سپیتمه دستگیر کننده مادیای اسکیتی (افراسیاب) هستند. به قول استاد پورداود آن عنوان و لقب مصطلحی در عهد باستان بوده است.
در اوستا عنوان جاماسب برای داریوش اول هخامنشی داماد سپیتاک پسر سپیتمه به کار رفته است. جالب است نظر به واژۀ سنسکریتی وَهه (اسب) خود نام داریوش به صورت داریه-وَهو-ش به معنی دارای اسب است. این یعنی نام داریوش در روایات ملی همان جاماسب است. در عنوان سپنتداته (اسفندیار) هم با مقتولش گائوماته بردیه مشترک شده است.
در مجموع ایرانیان باستان دو جاماسب (صاحب اسب) را گاهی از هم تشخیص می داده اند. یکی جاماسب پیشین بوده است که همان لهراسب حکیم، پدر گائوماته بردیه (سپنتداته) و مگابرن ویشتاسپ بوده است. جاماسب دیگر از خانواده هوگو (پاسارگادیان) بوده است که همان داریوش پسر ویشتاسپ هخامنشی است و داماد گائوماته بردیه (سپیتاک سپیتمان) که در روایات ملی بیشتر تحت نام سپنتداته آمده است. یعنی در نام سپنتداته قاتل و مقتول مشترک شده اند. در دوره ساسانی دو جاماسب را هم یکی حساب کرده اند. در همان دو خانواده، نام گشتاسپ پدر داریوش و گشتاسپ برادر گائوماته هم مشترک شده است. یعنی نامهای جاماسب و گشتاسپ و سپنتداته در این دو خانواده مادی (کیانی) و هخامنشی (نوذری) یکی شده اند که این باعث یکی گمان شدن ایشان در روایات ملی عهد ساسانیان گردیده است.
داستان به تخت رسیدن داریوش حاوی معنی اصلی نام های داریوش (صاحب اسب) و جاماسب (اسب پرور، دوستدار اسب) او می باشد:
مطابق گفته هرودوت، مدتی بعد هفت ترور کننده گائوماته بردیه گرد هم آمدند تا پادشاهی از میان خودشان برگزینند. اُتانس که خواستار حکومت هفت نفری بود پس از مخالفت دیگر اعضا گفت: «نه بر کسی حکومت میکنم و نه بر زیر حکومت کسی میروم»، اعضاء نیز به خاطر کمک های او درخواستش را پذیرفتند و شش سردار قرار گذاشتند که برای تعیین پاشاه سپیده دم گرد هم آیند و اسب هرکس زودتر شیهه کشید او پادشاه شود. داریوش مسئله را با مهتر اسبش «اویبارس» در میان گذاشت و اویبارس گفت: «نگران هیچ مباش که صبح پادشاه خواهی شد» سپس اسب را به همراه مادیانی در یک اصطبل بست و نزدیکی سحر او را به مکانی دیگر برد و خوابانید سپیده دم که داریوش بر سر قرار رفت، اسب به یاد خاطره ی شبه گذشته افتاد و شیهه کشید. در همین وقت ابر برقی زد و آسمان غرید و این گونه داریوش بر تخت پادشاهی تکیه زد.