معنی ابیات پهلوی کافی کرجی

معنی ابیات پهلوی کافی کرجی
 
ابو الفرج احمد بن محمد ملقب به کافی کرجی مداح مجد الدین علاء الدوله همدانى بود. او آن طوری که حمدالله مستوفی می گوید به زبان کرجی شعر می گفت. منظور از کرج یا کره همان کرج ابودلف است که مابین همدان و بروجرد و گلپایگان قرار داشت و معادل شهر آستانه در حوالی اراک امروزی تخمین زده می شود، اما سوالی که پیش می آید زبان کرجی چگونه زبانی است؟ آیا گویشی از زبان پهلوی است؟
در زیر چند نمونه از اشعار کرجی به همراه نسخه های متعدد آن آورده می شود که مصحح کتاب تاریخ گزیده مستوفی نسخه های شماره (۱) را مورد تایید قرار داده است، آیا می شود معنی این اشعار را فهمید؟
* کافی کرجی درباره کیخسرو شاه آرمانی هنگامی که وی لهراسب را جانشین خود کرد و دل از دنیا بُرید می گوید:
– نسخه (۱)
غلام کیخسرو هم که نیکش اندیشه بکرد // احین مبان زو بوریت بحرمیش کال اودا
– نسخه (۲)
غلام کیخسرو هم که نیکش اندیشه نکرد // اچن میانه بورت مهر نیش دال و دا
– نسخه (۳)
غلام کیخسرو مهم که نیکش اندیشه نکرد // احین میان بوریت بحر میس کاله بدا
– نسخه (۴)
غلام کیخسرو هم که نیکش اندیشه مکرد // اجین میانه بودت بهرمش کال ودا
 
دو بیت شعر پهلوی از کرج ابودلف در کتاب تاریخ گزیدۀ حمدالله مستوفی:
 
غلام کیخسرو می که نیکش اندیشه بکا
(غلام کیخسرو هستم که اندیشۀ نیک بکرد)
ازی میانه بورت سحرمش کاله ورا یا
اجینی میانه بورت بهی تعش کالا رموا
(از این میانه بخشید کالای لازم برای معیشت و رامش مردم)
کیهان اره میزره بو بکشت کیحی نرسی
(جهان گذراست، میگذرد، هستی کش است، به کسی نرسی)
بپای کیحی دَنَشو کهان اره بوللکا
(به پای کسی نشو در جهان که زندگی تند گذر است).
 
* کافی کرجی در شعری درباره زادگاه خود کرج یا کره می سراید:
– نسخه (۱)
مکرودى کان و دى اجانان همسا // نه ر [?] کشان ماند نه بونه شمکشان ماندنه‌شا
زمانه کوردکا و سک فروشان شیرینى // جز اسک و ودى بد [?] ر درشان لرسا
چه نه که واحى که کره هزار دینار سره // چه جان کلاسى که کوه منى مرى مزنه کوا
بلیس ان رو [?] ه بلیس که کلودى مدنى // کرش کرا کرد بلیس کردى تنیشا
انون اج هر کده بلیس ا [?] رون دره صد // که هاودندى بسوره بلیس وایش لعقا
بلیس ماى دل ساکرس مسلم نکردند // ثناش ریش و کلک و بتوته شلویه کلا
– نسخه (۲)
مکرودى کانه و دى حلان هما // نه ر [?] کشان ماندونه بوسکلشان
هندو سازمانه کورکامک و رسان سرین // حرامک و مردى بدبرند روزشان برسا
چه نه که واجى که کره هزار دینار سره // بدان کلاه کوه سى هرى مرنه کواه
 
احتمالاً معنی دو بیت مکرودی کان و دی اجانان همسا، نه رکشان ماند، بوته شمکشان ماند، نه شا
زمانه کوردکا و یک فروشان شیرینی، جز اسک و ودی بدر، درخشان لرسا
از این قرار است:
کجاست چشمه مکرودی؟ و دیدار یاران هم همینطور.
نه نشان از رکشان؟ ماند نه نشان از بونه شمکشان؟.
زمانه پست است و تن فروشان شیرینی، جز اشک و بدی به درها، درهایی که لرزان هستند.
 
در ادامه: شیطان از آن جهت شیطان است که کلودی (خیر و صلاح؟) نداند.‌ کسی را که شخم زد، تنش را شیطانی کرد.
اکنون آشکارا هر جا ابلیس صد دره حکم می راند، ثنایش ریش و کلک و بتوته شلویه کلا (کلاً بد کرداری در هر پاره ای؟).
چگونه است که شهر کره ماهی هزار دینار خالص. چه جان کج بینی که کوه منا را مزنه کوه (کوه بسیار سترگ یا کوه دیوان؟) شمارد.
نظر دوستمان بهدین خسرو:
من از ابتدا شروع می کنم و معنی واژگانی را که می دانم می نویسم . به شوند این که معنی بعضی از واژه ها را نمی دانم پس نمی توانم به صورت یک جمله معنی بکنم.
۱- مکرودی کانه و دی حلان هما (همسا) = چشمه مکرودی و دی حلان همسایه (همانند هم).
دی حلان = نام روستایی است که تا جاده همدان به ملایر فاصله چندانی ندارد . نزدیک به گردنه زاغه و رو بروی روستای (منگاوی).
۲- نه رکشان ماند و نه بوسکلشان= نه خط و نشانشان ماندنی است و نه شکلشان.
رک = خط = فاصله بین دو نقطه
زمانه کوردکا و یک فروشان شیرینی =زمانه فراموشکار و یکدیگر فروشان شیرینی است.
جز اسک و ودی بدر درخشان لرسا = جدای از اشک و بدی خودشان هم لرزان.
۳- چه نه که واجی که کره هزار دینار سره = چون که (چرا که) مزد دعای سر سفره مراسم دینی در کرج هزار دینار سره.
واج = مبلغ پولی را که دعا خوان در سر سفره مراسم مذهبی دریافت می کند.
((واج)) گفته می شده است.
چه جان کلاسی که کوه منی مری مزنه کوا = چه آدم خسیسی مثل این است که کوه منا را مزنه می کند.
You might also like

Leave A Reply

Your email address will not be published.