آیا منظور از منصور حلاج خود المقتدر بالله نیست؟
(Mansour Hallaj is Al-Muqtadir bi-llāh himself)
روایات اساطیری مربوط به منصور حلاج دلیل قساوت شدید در قتل وی را مکتوم می دارند. و در تاریخ قتلهای فجیع این چنینی دلایل سیاسی داشته اند و منصور رازدان و انا الحق گوی اساطیری اهل سیاست معرفی نمیشود و این نشانگر عدم شفافیت تاریخی بودن وی در این کسوت است.
گفته میشود زندگی، اندیشه و بهویژه کشته شدن حلاج، در تاریخ تصوف پیوسته معرکه آرای متقابل و حتی متناقض بوده است.
مآخذ و اسناد، مشحون از روایات افسانهآمیز، ناسازگار و آمیخته به حب و بغض مریدان و منکران حلاجاند و اعتماد نسبی را هم بر نمیانگیزند.
لذا وجوه اشتراک خود قاتل و مقتول اساطیری قابل توجه میگردد:
١- واقعه کشته شدن اسفناکشان مشابه است.
٢- نام المقتدر بالله (نام کامل وی: أبو الفضل جعفر بن المعتضد المقتدر بالله) به معنی «نیرومند به یاری خدا» است. عنوان پدری المعتضد وی نیز به معنی یاری کننده است که در معنی کنیهٔ ابوالمغیث (پدر فریادرس، یاری کننده) متعلق به منصور نیز دیده میشود. خود نام منصور هم به معنی یاری شده است. عنوان حلاج در واقع هلاج (آگاهی دهنده از ناگفتنی ها) است. لابد به وجود آمدن این عناوین پرده پوشانه دلایل سیاسی داشته و به سبب ترس از حاکم جدید، القاهر بوده است که باعث قتل المقتدر بالله شده بوده است. ناراضیان ایرانی حکّام عباسی بدان شکل جدید داده اند. به عبارتی این برگردان شعوبیون ایرانی از روایت واقعهٔ قتل فجیع خود المقتدر بالله بوده است. تنها این مورد نیست در مورد شاهزاده ابراهیم ادهم (بودای بلح) و دقوقی (بیدار، بودا) هم چنین عمل شده است. کهن ترین منابع در مورد نام منصور حلاج تاریخ بغداد ابن خطیب و تاریخ ابن اثیر است که حدود دو قرن و سه قرن از المقتدر بالله فاصله دارند.
٣- نام شبلی، مرید منصور یاد آور مادر و یاور المقتدر بالله یعنی شغب است.
در محرم ۳۱۷ هجری قمری (۹۲۹ میلادی) مونس خادم و همکارانش بر ضد المقتدر توطئه کردند و القاهر بالله را به منصب خلافت رساندند. اما خلافت القاهر دو روز بیشتر دوام نداشت و المقتدر با یاری سپاهیان وفادارش دوباره به منصب خلافت بازگشت و القاهر را نیز محبوس کرد. در نهایت المقتدر شوال ۳۲۰ هجری قمری (۹۳۲ میلادی) دوباره با شورش خادم و فرمانده کل ارتشش مونس تهدید شده و در سن ۳۸ سالگی به دست بربرهای او کشته شد. سر خلیفه را بریدند و لباسهای مجللش را کامل در آوردند، به طوری که جسد بی سر او کاملاً برهنه بر زمین رها شد و دوباره برادر ناتنی اش القاهر از زندان خارج شد و به عنوان خلیفه با او بیعت کردند. القاهر تمامی اموال و داراییهای المقتدر و خانوادهاش را مصادره کرد و افرادش را برای یافتن بازماندگان وی خانه به خانه میفرستاد تا آنها را بیابند و شکنجه کنند و اموالشان را مصادره کنند تا حدی که دستور داد مادر قدرتمند و بانفوذ المقتدر ملکه مادر السیده شغب را نیز از درخت آویزان و شکنجه کنند. در عرض چند ماه شغب در اثر ناراحتی از مرگ پسرش، از دست دادن پول و قدرت خود و شکنجههای بیشمار و توهینهای بسیار از سوی خادمان به دستور ناپسری خود در ۳۲۱ هجری قمری (۹۳۳ میلادی) از دنیا رفت.
۴- شباهت قتل منصور با مانی پیامبر صوفی و جهانگرد و المقتدر بالله می رساند که اسطورهٔ منصور از ترکیب روایات منسوب به مانی و المقتدر بالله پدید آمده است.