آثار بازمانده از دوره هخامنشی گویای آن است که در این دوره دو نوع گاه شماری رواج داشت:۱-گاه شماری دوره اوّل شهریاری هخامنشی یعنی تا اواخر دوره فرمانروایی داریوش بزرگ(۴۸۵-۵۲۱ ق.م)۲-دوره دوم از اواخر دوره پادشاهی داریوش بزرگ تا انقراض شهریاری هخامنشی.در دوره اول که می توان آن را گاه شماری پارسی باستان نامید و شاید پس از مهاجرت آریاییان و تأثر ایرانیان غربی از بابل و آشور و عیلام آغاز می شود یا با گاهشماری پیش از مهاجرت پیوند دارد آغاز سال از خزان است و این ویژگی همانند تقویم بابلی است.
در دوره دوم که گاه شماری اوستایی جدید نام دارد پس از آشنایی ایرانیان با تمدن مصر در دوران کمبوجیه(۵۲۹-۵۲۲ ق.م)که متأثر از گاه شماری ساده و منظم مصری است و ماه های آن سی روزه و در پایان،سال قرار می گیرد و انتساب روزهای ماه به یک فرشته و جشن گرفتن روزهایی که نام ماه و روز مقارن می شود ئر هر دو فرهنگ ایران و مصر همانند است و این بخش نیز بی تردید از گاه شماری بابل و آشور نیز متأثر است.
آغاز گاه شماری اوستایی جدید را شاید بتوان از سالهای ۴۹۳-۴۸۰ق.م دانست.در گاه شماری قمری-شمسی پارسیان باستان یعنی گاهشماری نخستین با اتکاء به کتیبه های عیلامی و همخامنشی ،سال دوازده ماه دارد و این ماهها عبارتند از:۱-آدوکنئیشه برابر با ماه نیسانو بابلی ۲-ثوره واهره(بهار توانمند) برابر ماه ایارو بابلی۳-تئیگرچی برابر با ماه بابلی سیمنو۴-گرمه پده(پایگاه گرما)برابر با ماه بابلی دوزو۵-درنه باجی(ماه باجگیری)برابر با ماه بابلی ابو ۶-کاایرباشییا برابر با ماه بابلی اولولو۷-باگیادی(ماه نیایش خدا یا میتره(میترا))برابر ماه بابلی تشریتو۸-ورکهزنه (ماه گرگ مردان)برابر ماه بابلی سمنو۹-آثی یادیه (ماه ستایش آتش)برابر ماه بابلی کیس لیمو۱۰-ماه آنامکه (ماه خدای بی نام)برابر ماه بابلی تبتو۱۱-سامییا(ماه موحش)برابر ماه بابلی شبانو۱۲-ماه ویخنه(ماه شخم زدن)برابر ماه ادارو بابلی.
ماه تقویمی و سی روزه در گاه شماری اوستایی جدید همنام سیاره ماه یعنی ماونگه و نامی است که در گویش لری کنونی نیز مانگ نام دارد.هر سال دوازده ماه دارد و این ماهها در این گاه شماری هم نام ماههای کنونی ایرانی است و این نامها(ماههای کنونی)از سال ۱۳۰۴ دیگر بار برای ماههای ایرانی انتخاب و سال هجری قمری که بر اساس حرکات ماه در طی یک سال قمری تنظیم می شد به هجری شمسی تبدیل شده است.در تقویم اوستایی هفته وجود نداشت و هفت روز هفته که از سنبه تا جمعه ادامه دارد بعد از اسلام در ایران رواج یافت. هر یک از ماهها در گاه شماریاوستایی جدید دارای سی روز است و هر روز را در این گاه شماری به ترتیب نامی است به شرح زیر که با اساطیر زرتشتی پیوند دارد:۱-هرمزد(اهورمزد)۲-بهمن(وهومنه)۳-اردیبهشت(اش و هیشت)۴-شهریور(خشتروئیریه)۵-اسفندارمذ(سپنت آرمیئتی)۶-خرداد(هئوروَتات)۷-امداد)امرتات)۸-دیبهآذر(دئوش)۹-آذر(آتر)۱۰-آبان(اپم)۱۱-خورشید(هوَرِخشتَ)۱۲-ماه(ماونگه)۱۳-تیر(تیشتریه)۱۴-گوش(گئوش)۱۵-دی به مهر(دَوش۱۶-مهر(میثر)۱۷-شروس(سرئوش)۱۸-رشن(رشنو)۱۹-فروردین فروَشی۲۰-بهرام(ورثرغن)۲۱-رام(رامن)۲۳-باد(واتَ)۲۳-دی به دین دئوس ۲۴-دین (دئنا)۲۵-ارد یا ارت اشی ونکوهی۲۶-ارستاد(ارستات)۲۷-آسمان(اَسمن)۲۸-زامیاد(زَم)۲۹-ماراسپند(منثر سپنت)۳۰-انیران(انغزرئوچاو).بدین سان هر یک از روزهای ماه به نام امشاسپند یا ایزدی نامیده می شدند.نام مکاهها نیز نام دوازده تن از این امشاسپندان و ایزدان است.بدین سان که می بینید در اسامی ماه ترتیبی نیست اما در نام روزها نخستین روز به نام خدا و شش روز بعد آن به ترتیبی که در اوستا آمده به نام امشاسپندان و روزهای دیگر هم نام ایزدان بزرگ است.
در گاه شماری اوستایی جدید به هنگام تطبیق هر یک از روزهای ماه با نام همان ماه ایرانیان آن روز را جشن می گرفتند و بدین سان در دوازده ماه ۱۲ روز جشن بر پا می شد و این جشن ها به این نام بود:۱-فروردین روز(نوزدهم)در فروردین ماه”چشن فروردگان”۲-اردیبهشت روز(سوم)در اردیبهشت”جشن اردیبهشتگان”۳-خرداد روز(ششم)در خرداد ماه”جشن خردادگان” ۴-تیر روز(سیزدهم)در تیرماه “جشن تیرگان”۵-اَمرداد روز(هفتم) در امرداد ماه “جشن امردادگان”۶-شهریور روز(چهارم)در شهریور ماه “جشن شهریورگان”۷-مهر روز(شانزدهم) از ماه مهر”جشن مهرگان۸-آبان روز (دهم)در آبان ماه”جشن آبانگان۹-آذر روز (نهم) در آذرماه”آذرجشن”۱۰-هرمزد روز(یکم)در دی ماه “جشن خرم روز”(دی دادار جشن)۱۱-بهمن روز(دوم)در بهمن ماه “جشن بهمنچه”(بهمنگان)۱۲-سپندارمذ روز(پنجم) در سپندارمذ ماه “اسپنداد جشن.
برخی از این جشن ها علاوه بر انگیزه اسطوره ای انگیزه ملی نیز داشت و هر یک از این جشنها را به یکی از شهریاران یا قهرمانان ملی نسبت می دادند.مثلا نوروز منسوب به جمشید،مهرگان روز بر تخت نشستن فریدون،تیرگان جشن پیروزی ایرانیان بر توران و یادمان آرش کمانگیر بود.هر جشن ماهانه نمادی از گلها و گیاهان را با خود داشت و این گل ها نماد ایزد همان ماه بود مثلا یاسمن از آن بهمن ماه،مرزنگوش ویژه اردیبهشت،بیدمشک ویژه اسفند،سوسن وسژه خرداد و زنبق ویژه امرداد ماه بود.افزون بر این جشنها ایرانیان در طول سال شش جشن بزرگ که گهنبار(گاهنبار)نام داشت برپا می کردند و هر یک از این گهنبار ها در پنج روز برگزار می شد و از آنجا که آفرینش در اساطیر زرتشتی در این شش هنگام تشکل یافت این جشنها با روزهای آفرینش پیوند داشت.این گهنبار ها به ترتیب نامی ویژه داشت:۱-مدیوزم به معنی میانه بهار که در روز چهل و پنجم سال یعنی در پانزده اردیبهشت(دی به مهر)برپا می شد و این روزی بود که در اساطیر زرتشتی آسمان آفریده شد۲۱-میدیوشم که در تیرماه و در روز دی به مهر(روز پانزدهم ماه) و میانه تابستان یعنی روز صد و پنجم سال برگزار می شد و روز آفرینش اب بود۳-پتیه شهیم در انیران روز یا روز سیام شهریور ماه و صدو هشتادمین روز سال که روز آفرینش زمین و جشن خرمن بود۴-چهارمین گهنبار ایاسرم نام داشت.این جشن در هنگام بازگشت گله از کوهستان در دویست و دهمین روز سال و روز سیام مهر ماه و در انیران روز بر پا می شد و با روز آفرینش گیاه پیوند داشت۵-پنجمین گهنبار میدیاریم نام داشت.این جشن در دی ماه دویشت و نودمین روز سال در بهرام روز با روز بیستم ماه برگزار می شد و با روز آفرینش جانوران پیوند داشت۶-ششمین گهنبار همسپتدیم نام داشت.این جشن در آخرین روز سال یا وهشتوایشت برگزار می شد و با روز آفرینش انسان پیوند داشت.هر گهنبار پنج روز به طول می انجامید و آخرین گهنبار با محاسبه پنجه ده شب روز به طول می انجامید. در ششمین گهنبار فروهر درگذشتگان نیکوکار به زمین نزو می کردند.ابوریحان از آخرین گهنبار می گوید که این عید ده روزه بود آخرین پنج روز اسفندماه را نخستین فروردگان و پنجه وه یا(خمسه مسترقه) را دومین فروردگان می نامیدند و امروز زرتشتیان همانند گذشته این ده روز را فروردیان می دانند و در آن مراسم و آیین خاص آن را به جا می آورند و نخستین ماه سال به سبب اعتقاد به نزول فروهر ها از آسمان به زمین فروردین نام یافته است و هم بدین دلیل است که برای نزول فروهر ها در این روزها خانه ها را تمیز و آراسته می کنند،لباس نو می پوشند،بوی خوش و بخور کاربرد می یابد و سفره عید و سفره هفت سین دعا و نیایش خاص خویش را دارد و هفت سین اشاره به نام هفت امشاسپندی دارد که برترین آنها اهورمزدا است.افزون بر این جشنها در ایران باستان روزهای دیگری نیز جشن می گرفتند و از این شمار می توان از جشن سده که آثار آن تا به امروز باقی مانده،آذرجشن،سیرسور،خرم روز،دیبکان،آبریزکان،باد روز،برسده،مردگیران و جز آن را نام برد و این جشن ها هنوز هم نزد پارسیان برگزار می شود.جشن فروردگان جشن فروهرهای مردگان و پارسیان در این روز به دخمه می روند و در معبد آنجا به روایت زندهیاد پورداوود صندل و بخور می سوزانند و موبدان با نذر میوه و گل مراسم آفرینگان را به جای می آورند و این جشن شبیه عید توسّیانت عیسویان کاتولیک است که در اول نوامبر برگزار می شود و عید مردگان است و در این روز مزارهای مردگان خویش را با گلها می آرایند.در جشن آبانگان پارسیان به ویژه زنان در کنار دریا و یا رود ایزد پاسدار آب را ستایش می کنند.در جشن آذرگان پارسیان به آتشکده رفته و آتش نیایش می خوانند.در جشن بهمنگان پارسیان به دلیل اینکه امشاسپند بهمن بر زمین پاسدار چارپایان سودمند است از خوردن گوشت پرهیز می کنند.در جشن اسپند پاره های ویژه ای از اوستا را بر روی کاغذ نوشته و بر در خانه ها می آویزند تا سراسر سال آینده را از گزند ماران و مورچگان در امان باشد این جشن را جشن برزیگران نیز می گویند چرا که این افسون برای پاسداری از کشتزارها از حشرات موذی است.ابوریحان بیرونی از این جشن به نام جشن مردگیران یاد می کند و در التفهیم آن را جشن رقع کژدم نامیده که یادآور رسم کنونی پارسیان است.
در اوستا روز اَزن و شب خشپن نام دارد و در گاه شماری کهن زرتشتی شب و روز پنج گاه و به شرح زیر بوده است:۱-هاونگاه(هاونی)۲-رپیثوینگاه(رپیثونَ)۳-اوزیرین گاه(اوزیثئیرین)۴-اویسروتریمگاه(ائیویسروتریم)۵-اُشهینگاه(اوشهینَ).در این تقسیم بندی آغاز روز از برآمدن خورشید تا نیمروز هاون گاه از نیمروز تا حدود سه بعدازظهر که گرمترین زمان روز است رپیثوین گاه و از حدود سه بعدازظهر که تف خورشید کاهش می یابد تا پایان شب اوزیرین گاه،از آغاز شب تا نیمه شب اویسروتریم گاه و از نیمه شب تا صبح اُشهین گاه بود؛و در تقسیم بندی کلی چون روزهای زمستان کوتاه است فقظ چهارگاه برای آن محاسبه و رپیثوین گاه ساقط و هاون گاه از صبح تا شب ادامه می یابد.این اسامی با نمودهای آیینی پیوند دارند،چندان که هاونی همان هاون و زمانی است که علئت را برای تهیه هوم به کار می گرفتند.رپیثو با رپیثوین با ایزد تابستان پیوند دارد و هر یک از این نامها ایزدانی هستند که به پاسداری پنج گاه شبانه روز مشغولند و با هر یک از این ایزدان گروهی دیگر از ایزدان چون مهر،اردیبهشت،آذر،اپمنپات و سروش و رشن همکاری دارند و به ویژه چند تن از ایزدانی که از یاران و همکاران اوقات پنجگانه اند عبارتند از:ساونگهی و ویسپه از یاران هاونی؛فرادت فشو و زنتوم از همکاران رپیثوین؛فرادت و تیر و دخیومَ و داخیوم از یاران اوزیئیرین؛فرادت ویسپم هوجیائیتی و زرَثوشتروتِم از همکاران ایئوبسروثریم و برجیه و نمانیّه از همکاران اوشهینَ اند.
در اوستا لغت یارِ و نیز سَرِدَ برای سال به کار برده شده است.به روایت از ابوریحان در آثارالباقیه نخستین ماه زرتشتیان سُغد،نوسرد و هفتمین ماه فغکان نام داشت و روز اول ماه هفتم جشنی به نام نیم سرده یعنی جشن نیم سال برپا می شد و از این روایت چنین بر می آید که در ایران کهن پیش از گسترش گاه شمار اوستایی جدید آغاز پاییز و شروع سرما اول سال یا نوروز بوده است.برخی از شرق شناسان شروع سال هخامنشی را از ماه باگیادی می دانستند و این ماهی بود که بعدها جای آن به جشن مهرگان در روز شانزدهم مهر داده شد و از جشن های بزرگ ایران باستان بود.بدان سان که گفته شد به روایت از پورداوود تقویم اوستایی شاید از اواخر سلطنت داریوش بزرگ و در فاصله سالهای ۴۸۳و۴۹۳ پیش از میلاد رواج یافت.
در اوستا تابستان هَمَ و در پهلوی هامین،زمستان زیمَ(زین)و در پهلوی دمستان و در اوستا جز این دو فصل از فصل دیگری سخن نرفته و این بدان دلیل است که در ایران باستان هفت ماه از سال را تابستان و پنج را زمستان می دانستند و در.در گاه شماری بسیاری از روستاهای ایلام و لرستان تقسیم بندی فصل ها به شرح زیر است:۱-بهار از پنجاه و پنج روز به نوروز(ششم بهمن)آغاز و سی و پنج روز پس از نوروز (پنجم اردیبهشت)پایان می یابد۲-تابستان(پائیزpayez) از پنجم اردیبهشت آغاز و در دوم مرداد پایان می یابد۳-پاییز(سرداوا)از دوم مرداد آغاز و در یکم آبانماه پایان می یابد ۴-زمستان از یکم آبان آغاز و در پایان دیماه به پایان می رسد.در منطقه لرستان و ایلام ۷آبان تا۷آذر به تولتکن(زمان ریختن برگها)موسوم است و در سیاه چادر ها چادرنشینان گندم برشتهئی درست می کنند و آن را به عنوان سهم دایاله(پیرزن)اطراف اجاق می ریزند تا دایاله گله را نفرین نکند.دایاله که شاید الهه ای چوپان و فراموش شده است سنگی به هیئت پیرزنی در کوه بزان در منطقهزردلال کاوشن در دامنه گرین کوه نزدیک نهاوند و به غیر از گندم برشته برای دایاله آشی به نام پرشکه می پزندذ و آن را نذر دایاله می کنند.
پنج روز پنجه که در تقویم آیین زرتشتی هر روز آن به ترتیب به نام یکی از پنج فصل گات ها یعنی:۱-اهنودگاه ۲-اشتودگاه ۳-سپنتمدگاه ۴-وهوخسترگاه ۵-وهیشتواشتگاه نامیده می شد روزهایی بود که جزء روزهای سال محاسبه نمی شد و انجام کاری غیر از شادی و جشن در این روزها حرام بود.بدان سان که از گزارس مربوط به میر نوروزی بر می آید از روزگار هخامنشیان رسم انتخاب میر نوروزی از میان طبقات فرودست برای پنج روز فرمانروایی رایج و این مراسم تا سال۱۳۱۱ به شکل رسمی و بعد از آن اینجا و آنجا گهگاه به شکل بازی و در جهت لطیفه پردازیث و سیاسی وجود داشته است و شعر معروف حافظ:
سخن در پرده می گویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکیم میر نوروزی
گویای رواج این مراسم در زمان حافظ است.خاستگاه این مراسم بی تردید گذر از روزهای پنجه یا روزهای منحوسی است که انجام هر کاری غیر از شادی و جشن در آن ممنوع و هم بدین دلیل بود که شهریار به شکل صوری و نه رسمی برای مدت پنج روز از شهریاری کنار می رفت تا نحوست پنجه دامن میر نوروز و شهریار پنج روزه را بگیرد و شهریار پس از روزهای پنجه دیگر بار به شهریاری و فرمانروایی باز می گشت.
این مراسم در بابل در جشن سال نو به گونهئی دیگر اجرا می شد و چنین بود که در جشن دوازده روزهی سال نو بابل چهر روز سال نو از تقویم حذف می شد و روز پنجم معبد را آب و جارو می کردند و بخور می سوزانیدند و در مراسمی آیینی همانند مراسم قربانی کردن بزطلیقه اسرائیلیان گناهان و ناتوانی های جمع را به گوسفندی نسبت می دادند و گوسفند را سر می بریدند و تن گوسفند را از مذبّح “نبو”،واسطه بین خدایان و انسانها می آویختند و سرانجام سر و تن قربانی را به رود می افکندند و از مأوای مردم دور می کردند.اسرائیلیان بزطلیقه را تعقیب و بز را از فراز خرسنگی که به دریا مسلط بود به دریا می افکندند تا بلاگردان گناه مردمان باشد.در بابل در همین روز یعنی روز پنجم سال نو شاه کاخ خویش را ترک و جایگاه خود را در معبد مردوخ(مردوک) واگذار می کرد،در اوج مراسم شاه لباس شاهی را از تن درآورده و مورد ضرب و شتم کاهن قرار می گرفت.شاه متواضعانه در برابر تندیس مردوخ زانو می زد و همه بدی ها و پرخاشگری هایی را که بدو نسبت می دادند انکار و از پیروزی دادگری و نظم بر آشفتگی سخن می گفت و تندیس مردوخ را می گرفت تا تجسمی از خدا باشد و دیگر بار به سلطنت باز می گشت.گفتنی است که این مراسم با سنتی غریب کامل می شد و طی آن کاهن سیلی محکمی بر چهره شهریار می نواخت و اگر این سیلی موجب سرازیر شدن اشک از چشم شهریاری می شد آن را به فال نیک گرفته و نشانه نزول باران در آن سال بود.بدان سان که گفته شد جشن سال نو بابل یازده روز طول می کشید و روز دوازدهم تندیس خدایان را به معابد باز می گرداندند و جشن پایان می یافت.
از سویی جشن نوروز به ویژه در آغاز بهار نه تنها جشن نو شدن طبیعت که نوشدند اسطورهای جهان است آفرینش در اساطیر ایرانی از فروردین ماه آغاز شد و هر فروردین می تواند پایان ۱۲ هزار سال و فرجام جهان کهن و نو شدن آن پس از پیروزی نیروهای اهورایی بر اهریمن باشد و در اساطر بابل نیز شاید جشن سال نو با برداشتی از این گونه همراه بوده است.
منبع:شناخت اساطیر ایران باستان، جان راسل هنیلز،ترجمه باجلان فرّخی،انتشارات اساطیر
درحدودیکسال میشود که درشبکه گهگاه جستجو می کنم بخصوص بدنبال بعضی کتب واین اولین باریست که سایتی اینچنین مرتب وبانظم در عین حال گسترده وجامع وبرای من ازهمه مهمتر بدون اشکال در دانلود کردن رامی بینم ازشما بی نهایت سپاسگزارم
درحدودیکسال میشود که درشبکه گهگاه جستجو می کنم بخصوص بدنبال بعضی کتب واین اولین باریست که سایتی اینچنین مرتب وبانظم در عین حال گسترده وجامع وبرای من ازهمه مهمتر بدون اشکال در دانلود کردن رامی بینم ازشما بی نهایت سپاسگزارم
😀 thank you so much for this awesome web site me and my family preferent this message and perceptivity