دوگرایی یا ثنویت،یعنی اعتقاد به دو نیروی متضاد مؤثر در کار جهان از ویژگی های آموزه زرتشتی است.آریاییان قدیم به دو نیروی متضاد راستی یا نظم (اَشَه ) و دروغ یا بی نظمی و آشفتگی باور داشته اند و این همان ایده ای است که توحید را از دین زرتشت تا حدودی گرفت.
در سروده های زرتشت یعنی گاتهاGathas آمده :
«از دو روح سخن می گویم
از دو روحی که یکی از انان یعنی روح مقدس در آغاز هستی به روح ویرانگر گفت:
نه اندیشه های ما با هم همخوانی دارد و نه آموزه های ما
نه نیروهای جان ما
نه گزیده های ما،نه گفتار ما و نه کردار ما
نه هشیاری و وجدان ما و نه ارواح ما.»
البته لازم به ذکر است که این دو موجود نشانگر ثنویت به معنای خاص قرون بعد از زرتشت نیست.بلکه از ابیات قبلی چنین بر می آید که آفریدگار این دو موجود (سپنته مینو-انگره مینو) اهورامزدا بوده است و این دو در واقع نقش نفس امّاره و وجدان را داشته اند.نزد زرتشتیان بزرگترین گناه پندار پیوند نیک و بد یعنی آفرینش جهان نیک از جانب اهریمن است.خلاف این نیز چنین است:خدا را با شر پیوند دادن بزرگترین گناه است.از دیدگاه زرتشتیان خوب و بد واقعیت هایی متضادند،بدان سان که تاریکی و روشنایی یکی نیستند.اهورا مزدا آفریدگان خیر را آفریده و اهریمن یا انگره مینو آفریدگان شر را آفریده است.از نظر زرتشتیان بعد از هخامنشیان ذات آنان با یکدیگر متضاد و نمی توانند نمودهای متفوت حقیقتی واحد باشند.شر عدم خیر نیست و خود ذات و نیرویی واقعی است.نیک و بد را هم زیستی نیست ،آنان طبیعتاً یکدیگر را نابود می کنند.تضاد نیک و بد، یا اگر روایت مسیحیت را به کار گیریم ،خدا و شیطان بنیاد کل اسطوره شناسی،خداشناسی و فلسفه آیین زرتشتی است.