خاکسترهای بیرون آمده از رگهای شیوا، خاکستر اجساد است. شیوا در زمین و جای مرده سوزان زندگی میکند که اطراف آن را، شغالهای پلید و کثیف احاطه کردهاند و حتی در شمایل نگاری تانتری وی بعدها، شکل جسد به خود میگیرد (تانتری یک فرقه آلتپرستی در هند و تبت است). اینها مفاهیمی از نقش او به عنوان خدای مرگ است. نماد بعدی وی در این نقش، جمجمهای است که به دست گرفته و گاه آن را به عنوان یک زینت بر روی کاکل خود دارد. این جمجمه برهماست که شیوا در طی یکی از منازعاتشان جدا کرده بود. جمجمه به سرعت، به دست شیوا چسبید و وی با آن، به این سو و آن سو میرفت و برای گرفتن صدقه به دیگران التماس میکرد تا آن که به شهر بنارس رسید، جایی که جمجمه فروافتاد. وی در آنجا، به خاطر فرو افتادن و جدا شدن جمجمه از دستش و به کفاره گناه کشتن یک راهب، ضریحی برپا کرد. جمجمه نقشی دوگانه دارد: یکی نماد آدمکشی و دیگر نیرویی است که شخص را از بدنامی قتل رها میسازد و این نقش، دارای مفهومی از مرگ و حیات مجدد است: نقش ماه که شیوا آن را در کاکل خود دارد، نمادی از مرگ و تولد مجدّد است.
عنصر زینتی موی شیوا، رود گنگ است که نماد باروری به شمار میرود و مظهر تولد دوباره و تطهیر و نشان متانت و وقار شیواست، زیرا رود گنگ، همانند راه شیری، در آغاز در آسمان جاری بود، تا آن که پادشاهی که پسرانش را سوزانده بودند، از وی تقاضا کرد که به زمین بیاید و آنها را زنده سازد. وی چنین کرد.
اما وی نخست از شیوا تقاضا کرد که آبشار بزرگ خود را از سرش در هیمالایا، رها سازد تا طرّهاش به زمین برسد. کنگ از جمجمه و داخل موی شیوا عبور میکند و از میان مرده را از میان خاکسترها زنده کرد. گنگ در نقش انسان گونه خود، به عنوان همسر دیگر شیوا شناخته میشود و مَرْکَبْ او تمساح، یا هیولای دریایی است.