تحت تأثیر فرقههای سرسپرده قرون وسطایی، اعمال ویرانگر شیوا، به عنوان اعمالی نیکوکارانه تلقی میشود. شیوا و ویشنو از خدایان بلندمرتبه آیین هندوییاند. وی آفریننده و ویرانگر شهوتپرست و پارسا، آرام و دیوانه است. اسطوره آندهاکای نابینا نشان میدهد که این جنبههای متضاد شیوا، چگونه با هم وفق داده میشوند.
شیوا دارای سه چشم است و چشم سوم او، در وسط پیشانیاش جای دارد. همسر وی پارواتی، یک بار به شوخی با دست چشمان شوهرش را گرفت و سپس، جهان در تاریکی فرو شد، زیرا سه چشم او، خورشید و ماه و آتش بودند. هنگامی که یک قطره از عرق او در چشم سومش ریخت، آن یک قطره تبدیل به کودکی نابینا شد، زیرا آبستنی، در هنگام تاریکی صورت گرفته بود. وی که آندهاکا نام داشت توسط دیوی به فرزندی پذیرفته و به راه و روش دیوان بزرگ شده بود. او میل شدید جنسی به مادر خود پارواتی داشت غافل از این که او مادرش است. شیوا او را بر سر نیزه سه شاخه خود به چهار میخ کشید و قرنها وی را در همان حال نگاه داشت و با همان چشمی که او را به وجود آورده بود، میسوزاند. سپس، او را منزّه ساخت و یکی از خدمتگذارانش شد.
درهم تنیده شدن مطلب، با زنای با محارم، نکته ظاهری داستان و بدین مفهوم است که شیوا به کسانی که احساس خود را نسبت به خدا نشان میدهند، ترحم میکند حتی اگر این احساس حاکی از نفرت بوده باشد و به سهم خود، قصد شیوا آن است که آن اعمالی که در نظر ما بدخواهانه یا مخرب جلوه میکنند در واقع ما را، به سوی او میکشانند در مرگی که انسان را از چرخه دوباره زیستن رها میسازد یعنی از چرخه مرگ و تناسخ که انسان در آن زندانی است.
منبع:ریچارد کاوندیش،اسطوره شناسی:دایرهالمعارف مصوّر اساطیر و ادیان مشهور جهان، ترجمهی رقیّه بهزادی، تهران،نشر علم،چاپ اوّل،۱۳۸۷