داستان مرگ و رستاخیز اوزیریس، به توسط پلوتارخ، مورّخ یونانی ثبت و ضبط شده است. صورت کامل این اسطوره، در منابع کهن مصری مشاهده نمیشود، با آن که در متون اهرام مطالبی درباره اوزیریس، ذکر شده که زینتبخش دیوارهای مقبرهای داخلی عصر سلطنت کهن است. شواهدی دیگر، نشان از وجود جشنوارههایی مربوط به اوزیریس دارد که پیوسته، در معابد مختلف مصری، برپا میشده است. اوزیریس به عنوان خدای کشاورزی، خدای نیل طغیان کننده، و خدای ماه و غلّه نیز تلقی میشد و در این نقش، او نماد مرگ سالانه زمین و تولد دوباره آن بود که از طریق طغیان نیل، رخ میداد. وی در نقش دوم خود، خدای مرگ و داور جهان فرودین به شمار میرفت و مسئولیتی در برابر مردگان داشت و سپس، توانایی بخشیدن جاودانگی به آنان را، یافت. پادشاهان بعد از مرگ، به صورت اوزیریس در میآمدند، در حالی که جانشین وی هوروس، به هنگام جلوس بر تخت سلطنت، خدایی زنده بود.
با آن که اوزیریس در اسطوره به عنوان یک شاه انسانی توصیف میشود که کشاورزی و تمدن را به مصر اهدا کرد، ولی در نقوش، وی به صورت فرمانروای جهان مردگان تصویر میشود که تاج فرمانروایی بر سر دارد و علائم سلطنتی را با خود حمل میکند. اصل مفروض انسان بودن او، الهامبخش این باور نزد پیروان وی است که از طریق او، میتوان در قلمروش به زندگی جاوید دست یافت. به درستی نمیتوان دانست که آیا اوزیریس، به واقع، یک فرمانروای جهان مردگان است یا خیر. به عقیده برخی از دانشمندان، اوزیریس و هوروس موجود در اسطورهها، نماینده دو گروه از مهاجرانی بودند که در دوره پیشا ـ سلسلهای وارد مصر شدند. آنها با بومیانی جنگیدند که در واقع، گونهای از ست را به عنوان خدای بلندمرتبه (با جنبه حیوانی و با شکلهای غیرقابل تشخیص، گاه به شکل شغال و زمانی به صورت گراز) خویش، میپرستیدند. این نوآمدگان، یعنی هوروس و اوزیریس، ست را مغلوب ساختند و این اسطوره شاید، حامل تبلیغاتی علیه ست بوده باشد.
زیستگاه آغازین اوزیریس نامشخص است، ولی برخی، نظراتی بدینگونه ارائه کردهاند که وی، ارتباطی بسیار نزدیک با خدایان طبیعت در خاورمیانه دارد. اما پرستش او ظاهراً، در دو مرکز اصلی در مصر، یکی در آبیدوس و دیگری در بوسیریس، برقرار بود. در عصر سلطنت میانه، اوزیریس جای رع را، به عنوان خدای اصلی مصر گرفت اما، برخلاف خورشید ـ خدای سلطنتی، وی به سبب دادن وعده رستاخیز به پیروان خود، مورد علاقه واقع شد. همچنین وی با عنوان خدای سرزمین مردگان، رقیبی برای خدایان بومی نبود، زیرا هر کس میتوانست همزمان، هم خدای بومی خود، و هم اوزیریس را بپرستد. آبیدوس بزرگترین مرکز پرستشی اوزیریس و دارای مکانهای تدفینی مشهور بود، سپس این شهر به صورت مقدسترین نقطه پرستشی، جهت زیارت مصریان درآمد. هر فرد مصری، تا پیش از مرگ، لااقل میبایستی، یکبار، برای زیارت به آبیدوس رفته باشد، با امید به این که شاید بتواند فرصتی برای جاودانگی خویش فراهم سازد. هرساله در آنجا، جشنوراه بزرگی، به منزله همسانی با رستاخیز این خدا، برپا میشد. جشنوارههای مشابه دیگران نیز در سایر نقاط صورت میگرفت، اما جشنواره آبیدوس، از اهمیت ویژهای برخوردار بود.
اسطوره، این باور را به وضوح توجیه میکند که سرانجام، شرّ (یعنی تجسم ست)، به توسط خیر (یعنی تجسم هوروس و اوزیریس)، شکست میخورد. در عین حال اسطوره، تأکیدی بر نقش ایسیس به عنوان همسر و مادر فداکار دارد که تلاشهای وی برای یافتن شوهرش به نتیجه میرسد و شهرت وی در مصر و سپس، در سایر نقاط جهان، بر این باور مبتنی است که او، همسر و مادری شایسته بود.
مفهوم اوزیریسی درباره حیات بعد از مرگ، تأثیری بدین مفهوم بر مصریان داشت که صرفنظر از مقام و موقعیتشان، نه تنها امکان ابدی بودنشان را فراهم میساخت، بلکه مروّج این اندیشه نیز بود که ادامه حیات بشری وابسته به اعمال نیک و بد این جهانی آنان است. انسان بعد از مرگ، در دادگاه و پیشگاه خدایان، مسئول اعمال خود بود. نتیجه عدم موفقیت او در اثبات بیگناهی در مقابل خدایان، عبارت از نفی حیات جاوید وی در هنگامی میشد که روح وی، بیهوده به دنبال جسمش میگشت. اگر فردی از آزمایش سرفراز بیرون میآمد، در کشتزارهای جهان فرودین، جاودانگی پرسعادتی در انتظارش بود و این خود، چشماندازی از تلاشهای بشری جهت کشت و کار بر روی یک قطعه زمین به شمار میرفت. اما، جاودانگی از آن کسانی بود که از انجام کارهای سخت بدنی سرباز نمیزدند. در گور این افراد، تندیسکهای چوبین یا سفالین مومیایی شدهای را قرار میدادند که بر روی آنها چند سطری به خط هیروگلیف نوشته شده بود. این تندیسکها اوشابتی نام داشتند و به منزله پیکرههای خدمتکارانی تلقی میشدند که آلات و ابزارهای کشاورزی را حمل میکنند. این گونه پیکرکها، بدان منظور در گورها قرار میگرفتند، تا هر زمان که به توسط متوفا احضار شوند، آنان آماده انجام کار کشاورزی در قلمروی اوزیریس باشند. همچنین کشیدن نقاشیهای دیواری گوری، و قرار دادن ابزارها، تندیسها و لوازم، به منظور آن بود که نقشها و تندیسها در هنگام لازم، زنده شوند و به زندگی ابدی متوفا کمک کنند.
حتی در عصر سلطنت جدید، در هنگامی که آمن ـ رع، خدای بلندمرتبه صاحب ثروت و مکنت بسیار شد و در سالهای انحطاط مصر، که خدایان دیگری به منصه ظهور رسیدند، جهت تسلای خاطر سرسپردگان، اعتقاد به اوزیریس و پیروزی نهاییاش بر شرّ، در اندیشه نیایش کنندگان وی همچنان، برجای ماند.
منبع:ریچارد کاوندیش،اسطوره شناسی:دایرهالمعارف مصوّر اساطیر و ادیان مشهور جهان، ترجمهی رقیّه بهزادی، تهران،نشر علم،چاپ اوّل،۱۳۸۷،ص۱۶۰
واقعا ممنون از این همه مطلب عالی و خوندنی. لطفا در مورد ست بیشتر مطلب بذارید در مورد زمانی که هنوز به عنوان شیطان شناخته نشده بود . بازم ممنون