اختلاف میان برادران، غالباً، در چرخه مائویی و باز هم در تقسیم میان اولوفات و لوک، برادر بزرگترش در میکرونزی ظاهر میشود. گروههای برادران غالباً، به عنوان صاحبان ثروت و واحد همیاری عمل میکنند، اما مسائل مربوط به حقوق فردی و وضعیت نسبی مکرراً، تفرقه برانگیز میشود. داستان رونگو و تانگاروآ، تضاد بر سر ارشدیت و حقوق اولین فرد تولد یافته را مطرح میسازد.
این داستان در مانگایا، در جزایر کوک (پولینزی) ریشه دارد. تانگاروآ، و رونگو پسران دو قلوی وائتا (گستره وسیع) و پاپا (زمین) است. تانگاروا، میبایستی نخستین فرزند تولد یافته باشد، اما او، ارشدیت را به برادرش بخشید، و چند روز بعد از تولد رونگو، از دمل روی بازوی مادرش تولد یافت. تانگاروآ، همه فنون کشاورزی را، به برادر خود آموخت. پدر وی واتئا، میخواست او را وارث همه ثروت والدین سازد، اما پاپا نپذیرفت. از آن جا که نیروی اولین تولد یافته، تانگاروآ، بر همه ثروت آنان متکی بود، جرأت نمیکردند که به مایملک خود دست بزنند، بنابراین، نمیتوانستند بخورند و بیاشامند. به همین سبب، هنگامی که آنان اموال خود را تقسیم کردند، بیشترین سهم به رونگو رسید و همه چیزهای قرمز رنگ از آن تانگاروآ شد، ماهی قرمز رنگ به تانگاروآ، و تمامی اموال دیگر، به رونگو تعلق گرفت. شاه بلوط قرمز و سیبزمینی شیرین و قرمز و نارگیل از آن تانگاروآ شد ولی گونههای مختلف دیگر به رونگو رسید. تمامی موزها به رونگو، ولی بارهنگ قرمز به برادرش تعلق گرفت. برخلاف میوه موز که سر به پایین دارد، میوه بارهنگ رو به بالاست و از احترام به خدای ارشد، نشان دارد.
تانگاروآ و، رونگو، ضیافتی برپا داشتند و از واتئا و پاپا نیز دعوت به عمل آوردند. هر یک، از غذاهای خود، کپّهای ساختند، ولی کپّه غذای رونگو، خیلی بزرگتر بود. والدین آنها، با بررسی کپّههای غذا، تصمیم گرفتند که به رونگو، جایزه فراوانی و وفور را، بدهند اما، تانگاروآ، با کپّه غذاهای قرمز خود، جایزه را برد.
تانگاروآ از امتیازی که رونگو دریافت داشته بود، ناراضی به نظر میرسید و در پی دزدیدن علاقه همسرش و نادیده گرفتن حقوق او، نارضایتیاش تشدید شد. تانگاروآ تصمیم گرفت آئوئو (مانگائیا) را ترک کند. با قایقی پر از غذاهای قرمز رنگ خود، جزایر بسیاری را پشت سر گذاشت و سرانجام، در راروتونگا و آیتوتاکی، سکونت گزید.
مایملک (مانا) برتر، غالباً به نخستین زاده تعلق میگرفت و این امتیازی بود که به تانگاروآ داده شد، به طوری که حتی والدین وی نیز نمیتوانستند به غذاهای او دست بزنند. مرتبه و مقام از طریق ارشدیت در میان برادران و شاخه تباری، موکد میشود. در میکرونزی، به ویژه، در بخش غربی آن ناحیه، مکنت و ثروت جهت آفرینش، واجد اهمیت بسیار است. در اساطیر چنین آمده است که خانوادههای فقیر، به کمک یاری دهندگان فراطبیعی متمول و نیرومند و تأثیرگذار میشوند. معمولاً، به همین ترتیب، میتوان به افتراقها و تشابهات میان اسطورههای جوامع پولینزیایی و میکرونزیایی، پی برد.
منبع:ریچارد کاوندیش،اسطوره شناسی:دایرهالمعارف مصوّر اساطیر و ادیان مشهور جهان، ترجمهی رقیّه بهزادی، تهران،نشر علم،چاپ اوّل،۱۳۸۷