قبل از مطالعه مطلب حتماً بخوانید:
درباره “بررسی نظام فکری و اخلاق جمعی ملل در اسطوره ها
چکیده،پیشگفتار و پیشینه ی تحقیق
در اساطیر هیچ کشوری به اندازهی اساطیر هند، مرز بین خدایان و دیگر موجودات از بین نرفته است. «”پیتری”ها یا “مانس”ها ارواح پدران یا نیاکان مرده اند. پیتریها به تناسب دورهی زندگانی خویش و در طول زمانی که در قلمرو یمه بوده اند، به طبقات مختلفی تقسیم میشوند. پیتریها به تدریج در سلسله مراتب بالا قرار میگیرند و زمانی فرا میرسد که در نتیجهی فدایا و قربانیهایی که اعقاب آنان بدانان فدیه میدهند، در ردیف خدایان قرار میگیرند و از خدایان تمیز داده نمیشوند. »[۱] حتّی میتوان با “ریاضت کشی” از خدایان نیز قدرتمندتر شد و آنان را شکست داد. قدرت خدایان ، فرزانگان و اهریمنان از تثلیث قدرت یعنی” سومه” ، قربانی و ریاضت حاصل میشود. سومه یک نوشیدنی مست کننده است که از گیاه “سوم” تهیّه میشود . خدایان بهشدّت به آن وابسته هستند. برای مثال میتوان به “ایندرا” خدای جنگ اشاره کرد. «او را سرشتی است خشن ، تشنه و دوستدار سومه [که] … قدرت خود را از سومه به دست میآورد. »[۲] حتّی در بعضی اساطیر میبینیم که نوشیدن سومه خدایان را مست میکند و کنترل آنان را از دستشان خارج میکند. «با تغییر شرایط سومه نوشی فروکش میکند و علّت آن در اسطورهای زنای برهما با دختر خویش بر اثر سومه نوشی و نفرین او به سومه؛ و نفرین فرزانهای به نام “سوکره”، که خاکستر شاگرد خود را در جام سومه مینوشد ، بیان میشود. »[۳]
«در نبرد مداوم خدایان و اهریمنان، سرانجام اهریمنان دریافتند که خدایان بیشترین نیروی خود را از قربانیها و فدایایی که انسانها بدانان میدهند دریافت میکنند و هم بدین دلیل بر آن شدند که نباتات و مرغزاران را مسموم کنند»[۴]هدف اصلی از قربانی، قدرت بخشیدن و تداومِ هستیِ خدایان بود. در واقع خدایان بودند که از قربانی سود میبردند نه انسانها. «در عصر برهمنی با قدرت یافتن برهمنان قربانی دادن به خدایان به مراسمیآیینی مبدّل شد و قربانی دادن نه تنها وسیلهی تکریم خدایانِ آفریننده که وسیلهی تداوم هستی خدایان و گردش دورانی و جهانی زمان، و مرگ و تولّد دیگربارهی خدایان درون جهان بود. »[۵]
“شیوا” یکی از سه خدای بزرگ هندوست. در اسطورهها میبینیم که«تداوم قدرت و خاستگاه قدرت “شیوا” در ریاضت کشی او نهفته است»[۶] انسانها نیز میتوانستند با ریاضت به قدرتی برابر با خدایان دست پیدا کنند. حتّی در بعضی از اسطورهها قدرت خدایان در مقابل انسانهایی که ریاضت کشیده بودند بسیار کم بود. برای مثال فرزانهای به نام “چیهوانه” که به لطف “اشوین”ها نامیرا شده بود، در اوج پیری و زشتی از خدایانی که اشوینها را از خود رانده بودند، عصبانی میشود هیولایی عظیم و نیرومند میآفریند و به آنان حمله میبرد:«همهی جهان و خدایان در معرض نابودی قرار گرفتند و ایندرا رام شد و اشوینها اجازه یافتند در جشن سومه نوشی نامیرایان شرکت جویند. »[۷] و یا در اسطورهای دیگر”مگاندا” پسر اهریمنی به نام “راونا” به خدایان حمله میکند:« ایندرا و برخی دیگر از خدایان اسیر شده به خادمیمگاندا میپردازند. “اگنی” آشپز او ، “وارونا” سقّا ، “کبرا” خزانه دار او و “وایو” به ناچار کاخ او را جارو می کند. »[۸] خدایان هندی مانند پادشاهان دوران باستان دائماً در حال جنگ ، اثبات قدرت، زورآزمایی و دفاع از قلمرو خویش بودند. پهلوانی به نام “تاراکه” با اتّکای به روئین تنی خویش هوای کشور گشایی کرد و نه تنها زمین که قلمرو بسیاری از خدایان را تسخیر کرد. به همین خاطر است که میگوییم در اساطیر هند مرز بین انسانها و خدایان از بین رفته است. خدایان موجوداتی هستند که با تثلیث قدرت ، قدرتمند شده ، حکمران جهان شدهاند و تفاوت آنها با دیگران تنها در همین است. «یکی از نمودهای شگفتانگیز اساطیر هند برابری نیروی خدایان و اهریمنان و نبرد دایمیآنان برای تسلّط بر سه جهان است. بدان سان دیدیم که در اساطیر هندو خدایان همیشه نمیتوانند آسمان را کنترل کنند. » [۹] آنها خدایانی بدون عیب و نقص و با قدرت کامل نیستند. حتّی ممکن است ناقص به دنیا بیایند. « “آدیتی” پس از زاییده شدن هر یک از هفت پسر خویش، آنان را مورد نوازش قرار داد، امّا نسبت به هشتمین پسر خود که به هیئت تودهی بی شکلی زاده شد، بی مهر بود و او را به دور افکند. »[۱۰] خدایان علم کاملی نیز ندارند. در اسطورهای مشهور میبینیم که خدایان برای یافتن اشیای ارزشمندِ گمشده مجبور میشوند با کمک اهریمنان از اقیانوس شیر کرهگیری کنند. حتّی بزرگترین خدای هندو نیز علم و قدرت بسیار محدودی دارد. در اسطورهی آفرینش میبینیم که «برهما آفرینش را آغاز میکند و از آنجا که دانای کامل نیست، چند خطا از او سر میزند، برهما نخست نادانی را میآفریند و با عبث یافتن آن به دورش میافکند و نادانی که به هیئت زنی است، زنده میماند و از او موجودات شب پدیدار میشوند . برهما که نتوانسته است چیز دیگری را بیافریند، در برابر این موجودات قرار میگیرد و آنان برهما را برای رفع گرسنگی از هم میدرند. »[۱۱] سوریا، خدای خورشیدِ در حال حرکت، یکی از بزرگترین خدایان هندی است که ایندرای درخشان و سرور خدایان، تنها یکی از اشکال دوازده گانهی او بود. «امّا در هر حال سوریا دارای مشکلات خود بود؛ زیرا بیش از حد به همسرش دلبستگی داشت. همسر وی دختر “ویسواکارما”، معمار خدایان و نامش “سنجنا” و مادر سه فرزند خورشید بود. در ازدواج آنان اختلافی پدید آمد امّا سوریا در توجّه و علاقه به وی افراط کرد ، و پیوسته نور افشاند تا آن که او را با نور، کور کرد. از این رو سنجنا از همراه خود “شایا” درخواست کرد تا مادام که او در جستجوی صلح و آرامش میرود، با سوریا زندگی کند. سوریا چنان در شکوه نورافشانی و دقّت همیشگی خود، غرق بود که مدّتها متوجّه تغییر شخصیت همسر خود نشد»[۱۲] خدایان مانند انسانها میخورند و میآشامند، میخوابند، ازدواج میکنند و صاحب فرزند میشوند. درافسانهها آمدهاست که «فرزانگان، “بهرگو” را مأمور ساختند به دیدار سه خدای تثلیث هندو برود و با دیدار آنان یکی را به مقام برترین برگزیند. هنگامیکه بهرگو به جایگاه شیوا رسید، شیوا با همسر خویش در بستر بود و هم به این دلیل نخواست که بهرگو مزاحم او شود… برهما نیز به سبب اشتغال به کارهای خویش بهرگو را نپذیرفت و احترام او را رعایت نکرد. وقتی بهرگو به جایگاه “ویشنو” رسید، ویشنو در خواب بود. »[۱۳] در اسطورهی تولّد ایندرا میبینیم که او مانند انسانها از مادر زاده میشود« ایندرا از پهلوی “پریتوی” زاده شد و به هنگام زاده شدنش لرزش آسمان، زمین و کوهها خدایان را هراسان ساخت. میگویند مادر از بیم خدایان ایندرا را پنهان و فراموش کرد و دیگر خدایان نیز که او را خاستگاه تحوّلات آتی میدانستند و از افول قدرت بیم داشتند، تنهایش نهادند. »[۱۴]
غالباً آفرینش را به برهمن نسبت میدهند. این آفرینش چیزی به جز زایش فرزند نیست. او برای این کار به صورت موجودات مختلف درمیآید و ازدواج میکند. همسر برهمن که درواقع نیمهی دیگر او بود، از ترس او فرار میکند. «او خود را پنهان میسازد و به صورت حیوان، نخست به شکل “گاو مقدّس” در میآورد، امّا برهمن گاو نر میشود و او نخستین گلّه را به دنیا میآورد… بدین گونه برهمن همهی صور زندگی را به صورت نر و ماده میآفریند، و بنابراین ، آفریدگار همهی آفریدههاست. »[۱۵] در اسطورهی آفریدگاریِ شیوا، او با شادی بی نهایت و رقصیدن، میآفریند و نابود میکند. « ساختن و در نهایت ویران کردن جهان، مایهی لذّت و شادمانی این خدا به شمار میرود، و ثمرهی رقص ابدی اوست. »[۱۶] «مزید بر داشتن سلاحهای مختلف، دیگر ویژگیهای شیوا نماد خشونت و قدرت او در مقایسه با دیگر خدایان است … در نقش “بهایراوه” سرشت او خشنتر میشود و از ویرانی به خاطر ویران کردن لذّت میبرد. »[۱۷]
[۱] همان، ص۲۲۶
[۲] همان، ص۱۸
[۳] همان، ص۲۹
[۴] همان، ص۲۰
[۵] همان، ص۳۸
[۶] همان، ص۷۰
[۷] همان، ص۳۵
[۸] همان، ص۱۳۱
[۹] همان، ص۲۰۶
[۱۰] همان، ص۳۰
[۱۱] همان، ص۴۶
[۱۲] اسطوره های حیات و مرگ، ص۲۵۵
[۱۳] اساطیر هند، ص۷۶
[۱۴] همان، ص۱۷
[۱۵] اسطوره های حیات و مرگ، ص۴۶
[۱۶] همان، ص۴۸
[۱۷] اساطیر هند، ص۷۴