خدای جنگ ،پسر زئوس و هرا که به قول هومر هر دو از او نفرت داشتند.در واقع در سراسر ایلیاد که داستانی حماسی و رزمی است همیشه از او به نفرت یاد شده است.گهگاه پهلوانان «در شادیهای برخاسته از جنگ آرس شرکت می کنند»امّا بسیار دیده شده است که توانسته اند از«آتش خشم و کینه این خدای ستمگر و سنگدل» بگریزند.هومر او را مرگ آفرین ،دستها به خون آلوده،و نفرت مجسّم آدمیزادگان دانسته است، و شگفت انگیز اینکه خدایی ترسو و بزدل نیز بوده است که چون زخم بر می داشت از شدّت درد زوزه می کشید و می گریخت.با وجود این،در میدانهای نبرد ملتزمین رکاب بسیاری داشت تا بدین وسیله دیگران از دیدنش احساس اعتماد به نفس کنند .خواهرش اریس که نفاق معنی می دهد و پسرش «ستیزه جویی» یا سترایف در رکابش بودند.الهه جنگ به نام انیو که در زبان لاتین بلّونا نامیده می شود همیشه همگام وی بود .هرگاه انیو می آمد وحشت و هراس نیز با او همپا بود.چون اینان می آمدند از پشت سرشان صدای فریاد ناله و ضجّه به هوا بر می خاست و جوی خون بر روی زمین جاری می شد.
رومیها مارس را دوست داشتند،بیش از آنکه یونانیها آرس را دوست بدارند.آنها او را آن خدای پست و زوزه کش داستانهای ایلیاد نمی دانستند بلکه خدایی که زرهی درخسان بر تن داست ،با جلال و جبروت بود و هراس انگیز و شکست نا پذیر.جنگجویان داستان حماسی لاتین،یعنی اشعار حماسی “اِِنه ئید” نه تنها از گریختن از برابر او شادمان نبودند بلکه خوشحال بودند که در «هماوردگاه شهرت برانگیز مارس»کشته می شوند.آنها «شتابان به پیشواز مرگ افتخار آفرین» می رفتند و از«کشته شدن در میدان نبرد»شادمان بودند.
در داستانهای اساطیری آرس شخصیت والایی نیست.در یک داستان عاشق آفرودیت است و هنگامی که هِفا اِستوس ،شوهر آفرودیت وی را در حال خیانت غافل گیر کرد اولمپ نشینان نا خواسته به تماشای وی ایستادند(آفرودیت به عشق آرس گرفتار آمد و یک روز که آن دو در کنار هم آرمیده بودند ،هلیوس یا خوشید آنها را دید و به شوهر خبر داد.شوهر آمد و توری نامریی پیرامون تخت آفرودیت آویخت که نتوانند بگریزند و بعد همه خدایان را به دیدن این صحنه به آنجا آورد).این خداوند برعکس هرمس یا هرا یا آپولو شخصیّت ممتاز و شایان توجّهی نیست .
آرس هیچ شهر یا ولایت خاصّی برای خود نداشت که در آن مورد پرستش قرار گیرد و صاحب پرستشگاه شود.یونانیان سربسته می گفتند که وی از سرزمین تراس آمده است که سرزمین مردمی گستاخ،جنگجو خون آشام در شمال یونان بود.
آنگونه که شایسته اوست کرکس یا لاشخور را دوست می داشت و با علاقه ای که به سگ نشان می داده است واقعا به این حیوان(با وفا)ستم روا داشته است.
عالیه
عالیه
عالیه
حرف نداره
عالیه
خیلی خوب بود
درووووووووووووود بر شما
آیا این افسانه که میگوید آرس توسط آتنا و زئوس توسط موجودی میرا نابود میشود، و بعدها وی خدای جنگ بجای آرس میشود صحت دارد و آیا از آن در افسانه های قدیم یونان بحث شده است؟
سلام
در متون اصلی و کلاسیک به مرگ زئوس اشاره ای نشده. فقط تا جایی که بنده اطّلاع دارم در متون تطبیقی پسین(فکر می کنم آثار کالیماکوس باشد) که به مرگ او اشاره شده. امّا از جزئیات مرگش اطّلاعی ندارم.
به نظر بنده در کل مرگ خدایان اولمپ خیلی معنایی ندارد.