مطابقت گیلزان باستانی با ناحیۀ سلماس
نام گیلزان (با نام اورارتویی آرماریلی در لشکرکشی سارگون) را در سنسکریت می توان به محل شدت سرما گرفت:
जलति verb 1 jalati {jal, chelle} be cold …
सन adj. sana lasting long
و قبلاَ در مورد نامهای کهن سلماس بدین نتیجه رسیده بودم:
نام سلماس به معنی سرزمین سرمای زیاد است چه بیزانسی ها نام این شهر را به دو صورت سیمباسه (زیم بس) و زومبیس (زیم بیش) آورده اند که هر دو به لغت مادی (اوستایی) به معنی جایگاه سرمای فراوان می باشند. از همین ریشه است خود نام شهر سلماس (سارم+ اس یا بس) که به معنی جایگاه سرمای فراوان یا محل سرما (سرما-مَئِثَ) است و جغرافی نویسان قدیم سلماس را شهر سردسیری به شمار آورده اند و در مناطق کردنشین باد سلماس به جای باد سرد است. و می دانیم در زبان پهلوی آذربایجان که تطور یافتۀ زبان مادی بوده، حرف “ر” به “ل” قابل تبدیل بوده است. نام قصباتی هم که در آذربایجان صومه نامیده میشوند از همان ریشه زیمه اوستایی یعنی سرما می باشند. از سوی دیگر می توان هیئت قدیمی دیگر سلماس یا بخشی از آن را یعنی دیلمقان را به معنی محل مرکز زمستان (دیل-هیمه-کان) گرفت:
सोल adj. sola cold, महिष adj. mahiSa great (or maetha =place)
हिम m. hima cold
کلمه هیمه به معنی چوب سوزاندنی برای محافظت از سرما (منسوب به سرما)، با واژۀ سنسکریتی هیمَ= سرما مرتبط می نماید. هیزوم (اَآِسمَ اوستایی) می تواند به معنی مادۀ سفت سوختنی است:
अय m. n. aya steel, धूम m. dhUma smoke