ریشۀ اوستایی و سنسکریتی چهار واژۀ دوقلو، گوساله، بیمار و چراغ

ریشۀ اوستایی و سنسکریتی چهار واژۀ دوقلو، گوساله، بیمار و چراغ

واژۀ دو گلو فارسی است: ریشۀ اوستایی واژۀ دوگلو/دوقلو

ریشۀ اوستایی واژۀ دوگلو/دوقلو واژه های گولی بلوچی و گلو در کُردی و گیله در آذری به معنی حبه و خوشه و سیاهی مرکز چشم است: دو گیله (دو حبه) و سه گیله (سه حبه). کَلَ در سنسکریت به معنی نطفه و اتم و دانه است با گلو کُردی (قلو، گیله) و کل مازندرانی به معنی دانه مرتبط می نماید. لذا دو گلو میشود دو دانه و دو حبه. در هیچ لهجه ترکی واژۀ دوقلو یافت نمیشود. ترکی دوقلو، اِکیز است (دو گانه، دو دانه). به سبب عدم مراجعه به لهجه های محلی ایرانی در انتساب آن به زبان ترکی دچار سهو شده اند. لو در ترکی علامت نسبت و مالکیت است. دوغو در ترکیه به معنی محل زایش خورشید (شرق) به کار میرود، بنابراین دوغولو در زبان ترکی یعنی شرقی یا منسوب به زایش، نه دوقلو/دوگلو.گلو/قلو در دوقلو/دوگلو بر گرفته از واژۀ اوستایی گَرِوَ (تخمۀ بچه در زهدان) است (علی القاعده تبدیل “ر” به “ل” اتفاق افتاده است). گَرِوَ در فرهنگ واژه های احسان بهرامی صفحه ۴۶۹ بدین معنی آمده است: “تخمۀ بچه در زهدان”. کلمات گلوله و گروهه (هر چیز گرد) هم از این ریشه به نظر می رسند.

ریشۀ فارسی واژۀ گوساله: علامت پسوند ه در گوساله را در فارسی می توان علامت تصغیر به جای اَک پهلوی گرفت. بنابراین ساله در گوساله یعنی خرد سال و گوساله یعنی گاو خرد سال.

 

واژۀ بیمار به صورت ویمارش به معنی ناراحتی در فرهنگ سنسکریتی بهاگواتا و نیز  اسپوکن سنسکریت آمده است.
vimarsha* = m. irritation, impatience, displeasure W
विमर्ष  m.  vimarSa  irritation (spoken sanskrit)

ریشۀ واژۀ چراغ
نظر به کلمۀ چیثره (روشنی) در اوستا و چیتره در سنسکریت (به معنی روشنی) معلوم میشود واژۀ چراغ در اصل چیهراگ (روشنی دهنده) بوده است.
चित्र  adj.  chitra  bright

 

You might also like

Leave A Reply

Your email address will not be published.