قضاوت درباره کوروش بزرگ در ایران باستان و خارج از ایران

قضاوت درباره کوروش بزرگ در ایران باستان و خارج از ایران

 

جایگاه و نام و نشان کوروش در خود ایران باستان:

مطابقت وَن یوت بیش جاودانی و سئوشیانت اوشیدر با کوروش

نام وَن یوت بیش (درخت رنج زدا) که در شمار جاودانان زرتشتی در ایرانویج (ایران اصلی) است به وضوح اشاره به کوروش بزرگ است چون آستیاگ (آآژدهاک خبر موسی خورنی) در رؤیاهایش کوروش را اول به صور سیلاب فراگیر آسیا از ماندانا، بعد وی را به صورت تاک جهانگیری می بیند که از شکم ماندانا رسته و بر تمامی آسیا سایه افکنده است. هر دو این رؤیاها اشاره به معنی لفظی نام کوروش یعنی سیلاب وَش (مترادف ثراتئونۀ اوستا) و کوروش در معنی سنسکریتی درخت درخشان و زرین دارند. پس تاک زرین دربار هخامنشی که در منابع کهن یونانی یاد شده سمبل کوروش بوده است:

कुरुह m. kuruha tree, ओष adj. osha shining

حتی نام منجی اول زرتشتیان یعنی اوشیدر به الهام از نام و نشان کوروش است:

از آنجا که مطابق تورات کوروش منجی به شمار رفته است و سی سال حکومت نموده و مطابق کتسیاس در رؤیایش دست در خورشید برده است و اینها در اسطوره موعود اوشیدر (درخت درخشان) یا اوخشیت ارته (پرورندهٔ قانون مقدس) هم انعکاس یافته است، لذا می توان نام و نشان سئوشیانت اول را ملهم از کوروش دانست:

هوشیدر یا اوشیدر نام نخستین موعود زردشتیان است که بنابر روایت مزدیسنا، سی سال مانده به پایان سدهٔ دهم از هزارهٔ زردشت ظهور خواهد کرد، بدین ترتیب که دوشیزه‌ای پاکدامن، از تخمهٔ زردشت، که در دریاچه کیانسه (هامون) باقی مانده، بی‌آنکه به شوی رفته باشد، بار می‌گیرد و کودکی به نام هوشیدر از او زاده می‌شود. در سی سالگیِ او خورشید ده شبانه روز در اوج آسمان – در همان جایی که اول خلقت بود – می‌ایستد و در پایان این هزاره هوشیدر به پیامبری برانگیخته می‌شود. در عهد هوشیدر پادشاهی به نام بهرام ورجاوند سرکار است که ایران را نجات خواهد داد. همچنین در پاره‌ای از سرودهای زرتشت نام سه سوشیانت به‌ طور پیوسته که پس از هر هزاره ظهور می‌کنند آمده‌ است.

نام دو سئوشیانت (سود رسان) دیگر یعنی اوشیدرمه ((دارندهٔ قوانین اخلاقی-دینی درخشان)) ملقب به اوخشیت نمه (پرورانند نماز) و استوت ارته (ستوده به قانون پاک) مطابق زرتشت و یهودا (ستودهٔ خدا، عیسی مسیح تاریخی) پسر زیپورایی هستند.

فردوسی  در شاهنامه خود کوروش (ثراتئونۀ اوستا) را تحت نام فریدون (دوست منش= هخامنشی) چنین می ستاید:

 

فریدون بیدار دل زنده شد /       زمان و زمین پیش او بنده شد

بداد و ببخشش گرفت این جهان / سرش برتر آمد ز شاهنشهان

فروزان شد آثار تاریخ اوی /       که جاوید بادا بن و بیخ اوی

 

مطالب مربوط به منابع کهن خارجی از مقالۀ دوست جوانم امیر آلبرت به عینه می آورم که از روی مقالۀ باستانشناس نامی علیرضا شاپور شهبازی و مجله خردگان در مورد کوروش جمع آوری و خلاصه نویسی کرده است.

 

__ قضاوت درباره کوروش بزرگ خارج از ایران

__
داوری درباره کوروش بزرگ موضوعی است که همواره پس از به پایان بردن سخن از زندگی آن رادمرد به میان میاید و بیشتر کسانیکه در مورد آن سردار نامور پارسی مطالبی نوشته اند از ستایش او خودداری نکرده اند. در اینجا تنها سخنان چند تن از نامبردارترین این نویسندگان و دیگر متون تاریخی را می آوریم :

____
ایسکیلوس کوروش را بدینگونه میستاید:

کورش قهرمان بختیار،چون به قدرت رسید میان اقوام برادر صلح برقرار کرد.

…آسمان با او سر کین نداشت چون فرزانه بود.

____
تورات ؛ خداوند میگوید…درباره کورش… که او شبان من است و تمامی مسرت مرا به اتمام خواهد رسانید.

__
هرودوت: از میان نوشته های هرودتوس کورش چون پهلوانی بی مانند که پارسیان را از باجگذاری رهایی میدهد و بزرگترین قوم فرمانروای جهان میسازد.هرودوت کورش را جنگاوری دور اندیش و پهلوان و بی باک مینماید و او را دوستی وفا دار و برازنده و شاهنشاهی پاکدل و آزاده و نرمخوی و شایسته ستایش تصویر میکند.

هرودوت می‌گوید که پارسیان از او چونان یک پدر سخن می‌گفتند، زیرا وی مهربان بود و از آنچه برای ایرانیان نیکو بود، کوتاهی نمی‌کرد.

_____
داندامایف می‌گوید کوروش محبوبترین شاه پارس و بنیانگذار یک امپراتوری جهانی بود.به نظر می‌رسد کوروش به سنت و ادیان سرزمین‌های فتح شده احترام می‌گذاشت. پارسی‌ها او را پدر، روحانیان بابل او را برگزیده مردوک، یهودی‌ها او را مسیح فرستاده شده از جانب یهوه و یونانیان او را فاتحی بزرگ و سیاستمداری باهوش میدانستند و به‌نظر نمی‌رسد که مادها او را سروری بیگانه فرض کرده‌ باشند.

____
گزنفن گوید : … میدانیم که مردمان بدلخواه خود کوروش را فرمان بردند. با آنکه گروهی از آنان از او چندان دور بودند که مسافت میانشان را چند روز و یا حتی چند ماه میبایست طی کرد و بسیاری از آنان هرگزش ندیده بودند و برای بسیاری امیدی هم نمیرفت که روزی بدیدارش رسند با اینهمه همگان او را از صمیم قلب بندگی میکردند.این وضع جای شگفتی ندارد زیرا که وی با شاهان دیگر چه آنان که جانشین پدر شده اند و پادشاهی را به میراث برده اند و چه آنان که با کوشش و تلاش بر تاج و تخت دست یافته اند تفاوت بسیار داشت در حالیکه تاجوران دیگر اگر بتوانند بر کشور خود حکومتی پایدار و نیرومند داشته باشند خرسند خواهند بود و نمیتوانند بر همسایگان دست یابند. کورش بر ملتهای فراوانی از آسیا و اروپا و آفریقا را پیرو و فرمانبردار خود کرد.

____
والتر هینتس، می‌گوید: کوروش سه امپراتوری را ساقط کرده بود: ماد، لیدیه و بابل. آیندگان فراموش نکردند که کوروش هیچ‌کدام از سه فرمانروا، نه آستیاگ، نه کرزوس و نه نبونعید را نکشت، بلکه به تبعید آن‌ها بسنده کرد و حتی برای آن‌ها زندگی شاهانه‌ای فراهم آورد. این رفتار در جهان باستان بی‌سابقه بود و تا زمان کوروش هرگز اتفاق نیفتاده بود.
____
فلویگل : اگر او را بزرگ میدانند برای آن است که با وسایلی ناچیز به کامیابی هایی رسید که نمونه اش را کسی نشنیده بود.
…شاهنشاهی را بنیاد گذاشت که آشوریان در درخشانترین و نیرومندترین روزگار فرمانرواییشان دولتی آنچنان پهناور و استوار نتوانسته بودند بنا کنند، باز وی بزرگ بود اگر بزرگی را در آن گیریم که کسی در راه درستی و داد بجنگد و بمیرد. وی مانند آن فرمانده رومی (ژلیوس سزار) که چون مادرکشان تیغی را که جمهوری به وی سپرده بود بر روی خود او کشید،نبود. مانند سرداری آلبانی(مقصود آتیلا، پادشاه هونها) یا سرکرده فرانکی (کارل بزرگ) و یا خانی مغولی (چنگیزخان) نبود که برای سپر کردن حس آزمندی و جنگجویی خود بر سر مردمان بیگانه تاخته باشد.بلکه وی پادشاهی بود که چون بوسیله دولت ماد مورد حمله واقعشد و لودیه و بابل و مصر علیه او هم پیمان گشتند و بر سرش تاختند شمشیرش را برای دفاع از تاج و تخت و سرزمین پدرانش از نیام بیرون کشید و پیروزیها یافت و ((بر حق ترین)) همه پیروزمندان گشت. از همه اینها بالاتر وی یک ((انسان)) بود.بر جامه اش لکه خون آلود هیچ فرمانکشتاری یا کین جوئی و ستمگری و رفتار بیداد گرانه ای از آنها که فرزند المپیاس (اسکندر) را بی آبرو ساخته است یافت نمیشود.

او کار مانند آن مقدونی که در تخت جمشید تختگاه دشمن را به آتش کشید و ویران کرد سر نزد و آنان را گرد دیوار های شهرستان بر خاک نکشانید چنانکه آن مقدونی در مورد بسوس، و شیر غزه، باتیس انجام داد. وی دشمنان را بر دار نکشید و با شکنجه نکشت چنانکه رومیان در مورد شاه پهلوان و آزاده آرورنیان کردند و هم میهنانه خود را به دژخیم سپردند نسپرد.
وی برترین بود.بسیار برتر از آنکه در اندیشه ملتش و یا روزگارش بگنجد.

____
گیرشمن: همواره نسبت به دشمن مغلوب بلند نظر بود و بدو دست دوستی دراز میکرد.

_____
دیودروس مینویسد: سر آمد مردم روزگار خود گشت.از همان آغاز کارش پیدا بود که به انجام کارهای بزرگ کامیاب خواهد گشت زیرا فرزانگی و کارآئیش برای کسی چنان جوان و تازه پای به میدان نهاده شگفت آور مینمود.همه گفته اند که کوروش نه تنها در جنگ دلاور و بی باک بود بلکه در رفتار با زیردستانش میانه رو و پاک اندیش و انسان دوست بود و از این جهت ایرانیان او را پدر میخواندند.

_____
آرتور کریستنسن مینویسد: کوروش سرمشق جوان مردی و بزرگ منشی و بلند همتی بود…

____
زرینکوب میگوید؛ آنچه درباره کوروش برای محقق جای تردید ندارد قطعا این است که لیاقت نظامی و سیاسی فوق العاده در وجود وی چنان انسانیت و مروتی در آمیخته بود که در تاریخ سلسله های پادشاهان شرقی پدیده ای به کلی تازه به شمار می آمد.

____

افلاطون : هنگام پادشاهی کورش ایرانیان آزادی داشتند و همه مردان آزاد بودند و سرور و فرمانروای بسیاری از مردمان دیگر نیز بودند. فرمانروایان رعایای خود را در آزادی سهیم کرده بودند . چون سربازان و سرداران همه را به یک چشم میدیدند و با همه به برابری رفتار میکردند . سربازان در موقع خطر آماده جانفشانی بودند و در جنگ با جان میکوشیدند. اگر در میان ایرانیان مرد خردمندی بود که میتوانست اندرزی بدهد که مردمان را سودمند باشد، چنان میکردند که همه مردم از خردمندی او استفاده کنند. پادشاه بر کسی حسد نمیورزید اما به همه آزادی میداد تا آنچه میخواهند بگویند و آنکس را که اندرز بهتر میداد ورای بهتر مینهاد،گرامی تر میداشت. این بود که کشور از هر لحاظ پیشرفت کرد و بزرگ شد زیرا افراد آزاری داشتند و در میان آنان محبت بود و نسبت به هم حس خویشاوندی میکردند.

_____
استوانه کوروش:

آنگاه که با آشتی به درون بابل در آمدم،جایگاه سروری (خود) را با جشن و شادمانی در کاخ شاهی برپا کردم.
سپاهیان گسترده‌ام با آرامش درون بابل گام بر میداشتند. نگذاشتم کسی در همه [سومر و] اَکد هراس آفرین باشد.
خستگی هایشان را تسکین دادم (و) از بندها رهایشان کردم.

____
رویدادنامه نبونئید:

در روز سوم از ماه آرَهـسَـمـنَـه. آرامی: مِـرهِـشـوان/ فارسی باستان وَرکَـزَنَـه (آبان)، کورش به بابل اندر آمد. به پیش گام‌های او، شاخه‌های سبز افشانده میشد. او با مردمان شهر، پیمان آشتی گذارد. کورش به همه مردمان بابل، پیام درود و شادباش فرستاد. گئوبَروَه به فرمانداری بابل برگماشته شد.

——-
زندگی و جهانداری کوروش. علیرضا شاپور شهبازی‌. همچنین صفحه خردگان. امیر آلبرت. اکتبر ۲۰۱۷

 

You might also like

Leave A Reply

Your email address will not be published.