ریشه های ایرانی محتمل واژهٔ معرّب عمو
نظر به اینکه کاسیان (نیاکان لُران) واژهٔ اکدی کاک (شمشیر) و کاکو (قداره بند، شجاع) را در اسامی شان به کار می برده اند و واژهٔ کاکو در لُری و کردی به عمو (اَمو) و برادر بزرگ اطلاق میگردد، می توان تصور کرد نزد آنان مترادف ایرانی آن به صورت اَمو (دلیر و نیرومند، از ریشهٔ اوستایی اَم، دلیر و نیرومند بودن) نیز برای عم به کار می رفته است.
احتمال دیگر:
uncle: from PIE root *awo- “adult male relative other than one’s father”.
Old English: ēam n.masc uncle W7/ASD
Old Frisian: em n.masc uncle ASD
Frisian: yem(e) n uncle ASD
Dutch: oom n.masc uncle ASD
Old High German: ōheim n.masc uncle ASD
Middle High German: ōheim, oeheim n.masc uncle ASD
German: Oh(ei)m n.masc uncle ASD
आवुक m. Avuka father
نظر به اینکه واژهٔ عمو بدین شکل در قرآن نیامده، از این روی برخی (از جمله احسان بهرامی در فرهنگ واژه های اوستا) واژهٔ عموی را به شکل اَموی آورده اند. و وجود واژهٔ ایرانی اَودَر (اَو-پدَر) گواه آن است:
چون واژهٔ “اَفدَر/اَودَر” که به چم “عمو” در فرهنگ دهخدا، فرهنگ معین، فرهنگ عمید و فرهنگ فدایی آمده است، حاوی جزء اَو (یاری کردن) است که می تواند مصدر واژهٔ اَمو باشد که با واژهٔ عربی عمّ مشتبه و در آن ادغام شده است.
پیداست اَفدَر (اَودَر) به صورت اَوستایی اَو-پیتَر به معنی یاور پدر نام مناسبی برای عمو است. آپو کُردی به معنی عمو به صورت آپی در سنسکریت به معنی دوست (یاور) است.
بنا بر این احتمالاً جزء اَو (یاری کردن) در اَودر (عمو) با اضافه شدن پسوند نسبت وی به صورت اَووی (اَموی) نیز بیان میشده است که معرّب به عموی شده است. در فارسی تبدیل حرف «و» به «م» اتفاق می افتد مانند تبدیل پسوند دارندگی وَند به مَند.
در زبان و لهجه های محلی واژه های تاته و کاکا (کاکو) نیز به جای عمو به کار می روند که تاته می تواند منسوب به تاتا (پدر) بوده باشد:
तात m. tAta father