جایگاه موسیقی در عهد ماد و هخامنشی
آثنئوس مینویسد که خنیاگران با اوراد خود دلاوریهای کوروش و جنگهای او را با آستیاگ پیشگویی میکردند. سپس از قول دینون مینویسد: هنگامی که آستیاگ با دوستانش به جشن و شادمانی میپرداخت، مردی به نام اَنگارِس، که مشهورترین خنیاگران بود، احضار شد و داستانهای منظوم معمول را با آواز خواند. در پایان گفت که دَدی ترسناک تر از گراز وحشی در باتلاقها رها شدهاست و اگر بر همسایگان مسلط شود، دیری نگذرد که هیچ دشمنی هماورد او نباشد. چون آستیاگ از خنیاگر پرسید: این چه ددی است؟ خنیاگر جواب داد: «کوروش پارسی». همچنین دینون مینویسد که کوروش در خواب دید که خورشید در پیش پای او بود. سه بار کوشید تا آن را با دست بگیرد، ولی موفق نشد، زیرا خورشید سُر میخورد و میگریخت. مغان برای او پیشگویی کردند که سه بار گریختن خورشید به معنای سلطنت سی ساله وی خواهد بود و چنین نیز شد.
داستانهای مربوط به کوروش به ادبیات راه یافته بود. گزنفون مینویسد: ایرانیها در داستانها و سروهای خود که تا این زمان هنوز رایج است، زیبایی و خصال نیکوی این پادشاه و علاقهمندی او را به فراگیری بازگو میکنند؛ و در جای دیگر میآورد که: نام کوروش ورد زبان اهالی ماد بود. هر کسی در گفتار خویش از او تمجید میکرد و مردم در سرودها و تصنیف به تحسین او میپرداختند.
هرودوت از سرودههای دینی مادی نام میبرد که به نگام برگزاری آئینهای نیایش برای ایزدها توسط مغها خوانده میشد. این سرودهها که احتمالاً شباهتهایی با یشتهای اوستایی داشتهاست، به دوره مادها یا حتی پیش از آن بازمیگردد. آثنئوس دربارهٔ مادها گفتهاست: «بربرها نیز مانند یونانیها کردارهای پهلوانها را جشن میگرفتند و خدایان را می ستایند.»
استرابو مینویسند که آموزگارهای ایرانی برای تربیت جوانها، اخبار مربوط به کارهای شگفت ایزدان و نامآوران را با اساطیر و افسانهها در هم میآمیزند.
بر اساس چنین شواهدی است که مری بویس خنیاگری حرفهای در ایران را متعلق به دوران پیش از اشکانیان میداند. بی تردید روایتهای منثور و منظومی دربارهٔ تاریخ باستان، افسانههای کهن و داستانهای عاشفانه در میان مادها رواج داشتهاست.
موسیقی در عهد هخامنشی مربوط به فرهنگ و هنر کوچه و بازار بوده است و اشراف هخامنشی بیشتر به کار نظامی گری و اقتصاد و دین توجه داشته اند. احتمال زیاد دارد موبدان پارس به موسیقی دانان پارس و عیلام به چشم رقیب می نگریسته اند. چون وَرِنه (سرزمین خوشی) که نام اوستایی مشترک عیلام و پارس بوده است، گرچه آفریده اهورا مزدا و زادگاه فریدون (کوروش) به شمار رفته است ولی مهارتها (دَخشته، هنرها و صنایع) و مردمان غیر آریایی (عیلامی) آنجا نکوهش شده است. در عهد ساسانی موسیقی رسما به دربار آمد و بزرگانی چون باربد و نکیسا و رامتین از میان ایشان بر خاستند.
واژۀ دخشته ونت (دارای مهارتها و هنرها، موسیقی و غیره) که در مورد ورنه به کار رفته غالباً به غلط به معنی دارای دشتان گرفته میشود.
दक्षता f. dakshatA dexterity
رقص و پایکوبی پادشاهان هخامنشی در جشن مهرگان و غیره نشانگر آن است که باور مغان پارس با باور آنها در این باب متفاوت بوده است.
خنیاگران عیلامی اواسط هزارۀ دوم پیش از میلاد:
درمیان مجسمه های سفالی کشف شده از تمدن عیلامی نیز، چندین تندیس سفالی قالبی وجود دارد که نوازنده هایی را درحال نواختی عود دسته بلند نشان می دهد. چند نمونه منحصر به فرد از این نوع تندیس در موزه لوور پاریس نگهداری می شود و از ۲۴تا۳۱ شماره گذاری شده است. درمجسمه شماره ۲۴، ساعد نوازنده عمود بر بدن و دسته ساز کمی متمایل به بالا است. در این مجسمه ساعد کاملاً از زیر کاسه عبور کرده و محل مضراب در انتهای محدوده یک پنجم دسته قرار گرفته است. کاسه طنینی ساز، بسیار کوچک و دسته ساز به نسبت آن بسیار بلند است.
در مجسمه شماره ۲۶،کاسه ساز کمی بزرگترشده و دسته نسبت کم تری با کاسه یافته است. ساعد هم عمود بر بدن نیست و زاویه ای حدود ۳۰ درجه پیدا کرده است. ساعد گرچه از زیر کاسه رد شده ،اما محل مضراب (مضراب خور)، به کاسه طنینی نزدیک تر است.
تندیس شماره ۲۷ مردی برهنه است که لوط دسته بندی را دردست دارد. ساعد او عمود بربدن قرارگرفته و انگشتانش از زیر کاسه، متمایل به محل مضراب شده است. دسته ساز نیز با زاویه ای حدود ۳۰ درجه به سمت بالا متمایل است. این مجسمه مربوط به اواسط هزاره دوم پیش از میلاد است.
مجسمه بعدی که با شماره ۳۰ در ویترین نگهداری اشیاء ایرانی در موزه لوور نگهداری می شود، مرد عیلامی است. ساز دست او، کاسه طنینی کوچک تری دارد. زاویه دسته کمتر است و ساعد کاملاً از زیر کاسه عبور کرده و دست جلوتر از کاسه طنینی قرارگرفته و به نظر چیزی شبیه مضراب در دست گرفته است.
از این دوران، مجسمه سفالی دیگری در موزه آبگینه تهران نگهداری می شود که به شماره ۶۵۹ -س ثبت شده است. پیکرسفالی یاد شده ، یک زن نوازنده است و به اواسط هزاره دوم قبل از میلاد تعلق دارد. این تندیس از منطقه جنوب غربی ایران کشف شده واز دوران عیلام میانی به جای مانده است. ساز در این پیکره عمود بر بدن و به صورت افقی کامل قرار دارد. و لوط دارای دسته کوتاهتری است.
وجود تندیس سفالی از نوازنده زن، نشان دهنده موقعیت عام و همه گیر موسیقی، بدون تمایز جنسی و نیز جایگاه زنان تمدن عیلامی نیز هست. این مجموعه تندیس که جملگی سفالی قالبی هستند، می تواند کارکردهای مذهبی عمومی داشته باشد. تولید انبوه و تعداد اشکالی که دارند، آنها را بدل به یک شی عمومی با کارکرد های شبیه به اشیای متداول در آیین ها کرده است.