گردویه همان گرد آفرید اساطیری
تُبُرگ را که به معنی حصار آورده اند می تواند در اصل به معنی حصار و برج نیرومند (توَ-بُرج یا سوپُر-گ) بوده باشد. معنی نام او در شاهنامه حصار نیرومندی در آمده که گُرد آفرید اساطیری (گُردیه تاریخی، همسر بهرام گور) با فریب سهراب (در اینجا منظور تُبرگ سردار خاقان ترک) به آن پناه برد. گردویه تاریخی، تُبرگ را به قتل رسانده بود: مطابق روایات تاریخی “گردویه سلیح و جامۀ همسرش بهرام چوبین را پوشید و بر اسب نشست و به رویارویی تبرگ برادر خاقان شتافت و گردویه، تبرگ را از رزمگاه به یک سو برد و مغفر از چهره برگرفت و نیزه ای بر کمربند تبرگ زد و او را کشت و سپاه وی لشکر تبرگ را در هم شکستند”. این واقعه می تواند مأخذ تاریخی اسطورۀ گرد آفرید و سهراب بوده باشد. گرد آفرید دختر گژدهم به شمار رفته و گردویه نیز در ارتباط با فردی تاریخی به نام گستهم بوده است. نیرنگ زنانه گرد آفرید (گردویه) به حریف در این بیت تجلی یافته است که می گوید:
نباشی بس ایمن به بازوی خویش/ خورد گاو نادان ز پهلوی خویش
منظور این است پهلوان نیرومندی که ایمن به بازوی خویش بود، از سر هوی و هوس غفلت ورزید و با زخم از پهلو آسیب دید. در شاهنامه زخم زدن به پهلوی سهراب کار رستم (پهلوان) است. ولی این پهلوان حیله گر در اساس گردویه (گرد آفرید، پهلوان) است که یک نیمۀ کارش به نام رستم ثبت شده است.
در اصل پدید آمدن نام سهراب، نام سوخرا (سوفرای، قهرمان ایرانی سمت سمنگان و بلخ) دخیل است که در آن سمت قهرمانیها از خود نشان داده و در شکار با دوختن شاخ گوزن به پای او موجب حیرت خشنواز پادشاه هپتالان شده بود:
در مورد مطابقت مرگ سوخرا (سرخ) با سهراب گفتنی است: طبری گوید: “شاپور رازی (در مقام رستم) از در در آمد و با مواضعه ای که قبلاً با قباد (در مقام کیکاوس) داشت به سوخرا گفت. چرا در پیش شاهنشاه نشسته ای؟ سوخرا وی را پاسخی داد و شاپور سوخرا را دشنام داد و آزرد و آن دو در پیشگاه قباد با هم جنگیدند. شاپور جوان بود و سوخرا پیر، شاپور او را بیانداخت و با کمربندش بست و به زندان افکند و بعد از چندی او را بکشتند.. این واقعه از آن به بعد بر سر زبانها افتاد و این مثل از آنجا پیدا شد که باد سوخرا بنشست و باد شاپور برخاست.”
Visa 1 kommentar till