آیا منظور از بنای عظیم اِرم (بلندی) در قرآن همان کولوسئوم (بنای عظیم) در روم نیست؟

آیا منظور از بنای عظیم اِرم (بلندی) در قرآن همان کولوسئوم (بنای عظیم) در روم نیست؟
مطابقت کوه احقاف قرآن با کوهستان آلپ: نام کوهستان آلپ را در زبانهای اروپایی به معانی تپه، کوه بلند و کوه سفید گرفته اند. این معانی با نام کوه احقاف محل تپه ها و کوهها همخوانی دارد. چون نام قوم عاد یعنی مردم انجمنی دور دست سمت کوه احقاف مطابق نام و نشان ژرمن ها (مردم انجمنی) است. افزون بر اینکه نام پیامبر ملکوتی عاد یعنی هود (هوداً) نیز مطابق نام خدای بزرگ ژرمنها یعنی اودن (هودن) است.
مطابقت خود اِرم عاد با کولوسئوم و شهر روم از مطابقت قوم عاد با ژرمنها و رومی ها و نیز از مطابقت شداد و شدید اِرم با رِموس (روموس، شدید) و رومولوس نتیجه میگردد. چون در قاموس تورات نام روم به معنی شدید و قوی آمده است:
در قرآن به بنای ارم اشاره شده و در سوره الفجر آیه ۶ تا ۱۵ آمده‌است:
مگر ندانسته‌ای که پروردگارت با عاد چه کرد (۶) با عمارات ستون‌دار ارم (۷) که مانندش در شهرها ساخته نشده بود (۸) و با ثمود همانان که در دره تخته‌سنگها را می‌بریدند (۹) و با فرعون صاحب خرگاه‌ها [و بناهای بلند] (۱۰) همانان که در شهرها سر به طغیان برداشتند (۱۱) و در آنها بسیار تبهکاری کردند (۱۲) [تا آنکه] پروردگارت بر سر آنان تازیانه عذاب را فرونواخت (۱۳) زیرا پروردگار تو سخت در کمین است (۱۴) اما انسان هنگامی که پروردگارش وی را می‌آزماید و عزیزش می‌دارد و نعمت فراوان به او می‌دهد می‌گوید پروردگارم مرا گرامی داشته‌است (۱۵).
مطابق روایات اسلامی شداد، پادشاه ستمگری بود که در زمان حضرت هود (علیه‌السلام) ، از روی غرور و تکبر شهری بسیار پر زرق و برق ساخت که به اصطلاح بهشت او باشد، اما قبل ازز اینکه به آن شهر برسند،‌ ناگاه صاعقه‌ای همراه با صدای کوبنده و بلندی از سوی آسمان به سوی آنها آمد و همه آنها را به سختی بر زمین کوبید، همه آنها متلاشی شده و به هلاکت رسیدند.
تفسیر سوره فجر
بعضی در ذیل آیه ۶ تا ۸ سوره فجر ماجرای بهشت شدّاد و هلاکت او را قبل از دیدار آن بهشت نقل کرده‌اند. در این آیات چنین می‌خوانیم: «اَلَمْ تَرَ کَیفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ الَّتِی لَمْ یخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ؛ [۱] آیا ندیدی پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟ با آن شهر اِرَم و باعظمت عاد چه نمود؟ همان شهری که مانندش در شهرها آفریده نشده است.»
حضرت هود و شداد
روایت شده: عاد که حضرت هود (علیه‌السلام) مأمور هدایت قوم عاد شد، دو پسر به نام «شدّاد» و «شدید» داشت، عاد از دنیا رفت، شدّاد و شدید با قلدری جمعی را به دور خود جمع کردند و به فتح شهرها پرداختند، و با زور و ظلم و غارت بر همه جا تسلط یافتند، در این میان، ‌شدید از دنیا رفت، و شدّاد تنها شاه بی‌رقیب کشور پهناور شد، غرور او را فرا گرفت، هود (علیه‌السلام) او را به خداپرستی دعوت کرد، و به او فرمود: «اگر به سوی خدا آیی، خداوند پاداش بهشت جاوید به تو خواهد داد، او گفت: بهشت چگونه است؟ هود (علیه‌السلام) بخشی از اوصاف بهشت خدا را برای او توصیف نمود. شدّاد گفت اینکه چیزی نیست من خودم این گونه بهشت را خواهم ساخت، کبر و غرور او را از پیروی هود (علیه‌السلام) باز داشت.
بهشت شداد
او تصمیم گرفت از روی غرور، بهشتی بسازد تا با خدای بزرگ جهان عرض اندام کند، شهر اِرَم را ساخت، صد نفر از قهرمانان لشکرش را مأمور نظارت ساختن بهشت در آن شهر نمود، هر یک از آن قهرمانان هزار نفر کارگر را سرپرستی می‌کردند و آنها را به کار مجبور می‌ساختند، شدّاد برای پادشاهان جهان نامه نوشت که هر چه طلا و جواهرات دارند همه را نزد او بفرستند، ‌و آنها آنچه داشتند فرستادند، آن قهرمانان مدت طولانی به بهشت سازی مشغول شدند، تا این که از ساختن آن فارغ گشتند، و در اطراف آن بهشت مصنوعی، حصار (قلعه و دژ) محکمی ساختند، در اطراف آن حصار هزار قصر با شکوه بنا نهادند، سپس به شدّاد گزارش دادند که با وزیران و لشکرش برای افتتاح شهر بهشت وارد گردد.
شدّاد با همراهان، با زرق و برق بسیار عریض و طویلی به سوی آن شهر (که در جزیره العرب، بین یمن و حجاز قرار داشت) حرکت کردند، هنوز یک شبانه روز وقت می‌خواست که به آن شهر برسند،‌ ناگاه صاعقه‌ای همراه با صدای کوبنده و بلندی از سوی آسمان به سوی آنها آمد و همه آنها را به سختی بر زمین کوبید، همه آنها متلاشی شده و به هلاکت رسیدند.[۲]
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «ماجرای شداد».
اسطورۀ رموس و رومولوس:
رومولوس و رِموس (به لاتین: Romulus – Remus) برپایهٔ اسطوره‌های رومی دو برادر بنیادگذار شهر رم بودند.
پدربزرگ این دو کودک نومیتر برادر آمولیوس و پادشاه آلبا لونگا بود. نومیتر دختری به نام رئا سیلویا و پسری به نام لائوس داشت. این دو برادر از نسل آئیناس قهرمان تروا بودند. آمولیوس برادرش نومیتر و فرزند پسر او، لائوس را می‌کشد و رئا سیلویا را ناچار می‌کند که راه رهبانیت را بپذیرد تا بدین سان همسری نگزیند و فرزندی که شایستهٔ پادشاهی باشد از او زاده نشود. ولی مارس خدای جنگ شیفتهٔ رئا سیلویا شد و با او گرد آمد. رئا باردار شده و عمویش آمولیوس از این موضوع آگاه می‌شود و رئا سیلویا را به زندان می افکند تا زمان زایمانش فرا رسد. او دو پسر دوقلو می زاید به نام‌ها ی رموس و رومولیوس. آمولیوس خشمگین شده، رئا را زنده به گور کرده و دو پسر خردسال دوقلویش -رمولوس و رموس- را به رود تیبر می سپارد. دو برادر از خیزاب خروشان رهایی می‌یابند و به کرانهٔ رود می‌رسند. ماده گرگی (گرگ کاپیتول) بدان‌ها شیر می‌دهد. این دو بزرگ می‌شوند و آمولیوس را نابود می‌کنند. سپس برفراز تپهٔ پالاسیوم شهر رم را پی می‌نهند و رمولوس نخستین شاه رم می‌گردد.
رومولوس پس از چندی برادرش را به دلیل گذر از قانون می‌کشد و خود نیز در توفانی سخت در می‌گذرد.
روایتی ساده‌تر
فئودور پتروویچ کوروفکین، در کتاب «تاریخ روم باستان» روایت سرراست تر و ساده‌تری از «افسانهٔ پیدایش شهر روم» که همان افسانه «رومولو و رما» می‌باشد، دارد:
زمانی دراز بعد از پیدایش شهر روم[=رُم]، افسانه‌ای به وجود آمد مبنی بر اینکه این شهر چگونه و بوسیلهٔ چه کسی ساخته شده‌است. بر طبق این افسانه، سزار یکی از شهرهای لاتینی دستور داد فرزندان خواهرزاده اش، یعنی رومولو و رِما را به رودخانهٔ تیبر افکنند. زیرا از این می‌ترسید که این دو چون بزرگ شوند، وی را از تخت به زیر آورند.
کودکان در نقطهٔ کم آبی از رودخانه فروافتادند و ماده گرگی آن‌ها را نجات داد. گرگ با شیر خود ایشان را سیر می‌کرد تا زنده بمانند. سپس چوپانی آن دو کودک را یافت و به خانه بُرد و بزرگشان نمود.
برادران که بزرگ شدند، به جان یکدیگر افتادند. رومولو، رما را کشت و سپس شهر روم را در همانجایی که چوپان ایشان را یافته بود، بنا کرد. سپس آن را به یاد برادر مقتولش (رِما یا همان رموس)، روم نامید و خود سزار این شهر شد.
You might also like

Leave A Reply

Your email address will not be published.