کاوه . [ وَ / وِ ] (اِخ ) در پهلوی کاوغ کریستن سن کوشیده است که ثابت کند افسانه ٔ کاوه در اوستا و کتب دینی زردشتی سابقه نداشته و متعلق به عهد ساسانی است و آن را به طرز افسانه های بسیار قدیم دیگر ساخته اند تا بتوانند اصطلاح درفش کاویان را تعبیر کنند و حال آنکه معنی حقیقی آن درفش شاهی است و کاویان منسوب به کوی = شاه = کی – … داستان کاوه را فردوسی ، طبری ، بلعمی ، مسعودی ، ثعالبی ، خوارزمی و ابن خلدون و تواریخ دیگر آورده اند. (از حاشیه ٔ برهان چ معین با اختصار)، نام آهنگری بوده مشهور که فریدون راپیدا کرد و بر سر ضحاک آورد و درفش کاویانی منسوب به اوست . (برهان ). نام مردی است که در شهر سپاهان – که لشکر ایران در آن جمع و از آنجا به هرجا مأمور می شده اند – ریاست صنعت اسلحه ٔ رزم داشته و جباخانه ، که زره و مغفر و آلات جنگ میساخته ، در دست او بوده و به سلسله ٔ پیشدادیان ارادت و اعتقاد صادقانه داشته . بعداز غلبه ٔ ضحاک علوانی بر جمشید جم و هلاکت جمشید، ظلم و بیداد ضحاک اهالی ایران را بستوه آورد و بدو دل بد کردند و چاره نداشتند. او نیز از ایرانیان آسوده دل نبود چون فریدون بن آتبین – یا آبتین – از فرانک بزاد در لارجان مازندران در بیشه بشیر گاو پرورش یافت تا به حد رشد رسید و ضحاک بر وی دست نیافت . هواخواهان در انتظار خروج وی بودند. کاوه با دانایی که صاحب علوم غریبه بود آشنایی گرفت . او بر نطعی از چرم شکل صد در صد برنگاشت و بکاوه سپرد و بدو گفت : این را علمی بساز که با هر که روبرو شوی غالب گردی و اگر از نژاد جمشید تنی پیدا کنی کارها رونق خواهد گرفت . کاوه پسران خود قارن و قباد را بتحریک سپاهیان مأمور نمود و با گماشتگان ضحاک محاربه کرد و با سپاهی به ری آمد و فریدون را آگاه کرد و سپس گرزی به ترکیب سر گاو برای او ساخت و خروج کردند و ضحاک را گرفتند و در چاهسار کوه دماوند نگونسار کردند. فریدون استقرار یافت و کاوه را با سپاه به تسخیر قسطنطنیه فرستاد. وی مدت بیست سال بتسخیر بلاد پرداخت و حکومت شهر سپاهان خاصه ٔ وی گردید. (از انجمن آرای ناصری ) :
خروشید و زد دست بر سر زشاه
که شاها منم کاوه ٔ دادخواه .
فردوسی .
که چون قارن کاوه جنگ آورد
پلنگ از سنانش درنگ آورد.
فردوسی .
کاوه که داند زدن بر سر ضحاک پتک
کی شودش پای بند کوره و سندان و دم ؟
خاقانی .
کاوه را چون فر افریدون یافت
چه غم کوره و سندان و دم است .
خاقانی .
منم آن کاوه که تأیید فریدونی و بخت
طالب کوره و سندان شدنم نگذارند.
خاقانی .
برگرفته از لغت نامه دهخدا
نام کاوه آهنگر در کتاب یهودی-آرامی کهن توویت آهیگر (اخگر) آمده است که منجی قوم خود در سمت ایران به شمار رفته است. از این اطلاع تاریخی سر نخ قضیه کاوه آهنگر (کوی/کی آخگر) پیدا میشود. اسم اصلی وی را کتسیاس آترادات (مخلوق آتش) پیشوای آماردان آورده است. وی خشتریتی (کیکاوس) و مادهای همراه وی را که آمل دوردست مازندران را پایتخت خود قرار داده بودند؛ از دست محاصره کنندگان آشوری نجات داد و آشوریان را کشتار نمود. آَشّور (خندان، خدای ملی آشوریان) همان ضحاک ماردوش (مردوک آشّور) است. در شاهنامه این موضوع در صورت مفصل خود در هفتخوان رستم در مازندران شرح داده شده است. در کتاب آذربرزین نامه نام آذربرزین ( آذر بالنده) به اصل نزدیکتر است. رستم و گرشاسپ در اساس به معنی در هم شکننده راهزنان القاب همین قهرمان رهایبخش ایران و پدید آورنده نخستین دولت ملی و مستقل در فلات ایران است.
داستان ضحاک و فریدون را بخوانید…
http://adamebikarr.blogfa.com/8910.aspx
باشه باشههههههههه!!!
با سلام به دوستان.
ما در منطقه بابلکنار زندگی میکنیم که پسوند همه ما(آهنگر) هستش..ایا ما از نسل کاوه میشیم؟
کاوه اهنگر متعلق به مشهد کاوه است….مشهد کاوه در شهرستان فریدن است یادتون باشه
عجب و قتی کاوه بوده بعدش کرد ها اومدن دیگه تو چالش نزار برا مشهدت