حماسه انزو[۱]
احتمالاً ایمدوگود[۲] تلفظ صحیح نام سومری پرنده ای هیولا مانند که در اکدی انزو نامیده می شده، می باشد. این موجود به صورت پرنده ای ترسیم شده، اما دارای سر شیر و اندازه ای غول پیکر است، چنانچه تکان خوردن بالهایش موجب ایجاد توفانهای شن و گردباد خواهد شد. سایر تصاویر انزو حاکی از داشتن منقاری است “شبیه به اره” و به احتمال بسیار قوی سری به شکل پرنده.[۳] در روایت استاندارد، قهرمان حماسه نینورته ، خدای جنگ است. در روایت بابلی کهن، قهرمان حماسه، نین گیرسو، خدای حامی شهر گیرسو، در بین النهرین مرکزی است: این روایت خلاصه نوشته شده و ما فقط بخش کوچکی از آن را در اختیارداریم.
داستان با مقدمه ای آغاز می شودکه نینورته را معرفی می کند و از اعجازهای نیرومند او سخن می گوید. . سپس خدایان گزارش ولادت انزو را به انلیل می دهند که ظاهراً وی دارای صلابت، قدرت و خشم بوده است. نخست اآ انلیل را تشویق می کند که انزو را به عنوان محافظ شخصی خود برگزیند و انلیل انزو را به نگهبانی اتاق خود منصوب می کند. انلیل غالبأ در حضور انزو در آب مقدس حمام می کند. انزو آرزومند انه نگاه می کند:
چشمان او به ادوات قدرت انلیل خیره می شد؛
تاج خدایی او، جامه آسمانی او،
لوح تقدیر در دستانش، انزو خیره شد،
و انزو به خدای دور انکی، پدر خدایان، خیره شد، و تصمیم گرفت قدرت انلیل را غصب کند.
وی بزودی نقشه شیطانی خود را به اجرا درمی آورد.
هنگامی که انلیل در آب مقدس حمام می کرد،
برهنه بود و تاج خود را بر تخت نهاده بود،
لوح تقدیر را به چنگ آورد،
انزو می گریزد و با نشان سلطنتی آسمان مخفی می شود. و انو بلافاصله خواستار قتل انزو می شود. نخست به سراغ فرزند خود ادد[۵] می رود واز می خواهد که با سلاح خود انزو را از بین ببرد اما ادد امتناع می کند… سپس ائا «خدای عقل» در اعماق هستی خود فکری را می پرور اند. او بیلیت – ایلی الهه بزرگ مادر را احضار می کند و از او می خواهد تا نینورته ی مینه فراخ، «فرزند محبوبش» را بیافریند. او این کار را انجام می دهد و سپس از نینورته درخواستی می کند:
«معبری بساز، و زمان مناسب را تعیین کن
بگذار بر خدایانی که من خلق کرده ام نور بتابد نیروی جنگی ویرانگر خویش را آماده کن،
و بادهای شرور خود را که بر او می تازانی بدرخشان
انزوی جاه طلب را مغلوب کن
و زمین را که من خلق کرده ام غرق کن _این مأوا راخردکن. بگذار وحشت بر او فرود آید،
گردباد ویران گر را علیه او برانگیز
تیر خود را در چلۀ کمان بگذار و آن را به زهر آلوده کن.» [۶]
نینورته که به این صورت برانگیخته شده است، هفت باد شرور را «که درگرد و غبار می رقصند» برمی انگیزاند. او آرایش جنگی هولناکی ایجاد می کند. نینورته کمان خود را محکم می کشد و تیر دیگری رها می کند، اما انزو که لوح تقدیر را در دست دارد، به آسانی آن را دفع می کند. نینورته فرستاده ای نزد ائا می فرستد تا به او رهنمود دهد…سپس تیر نینورته از قلب و ریه انزو می گذرد و پرندۀ شرور کشته می شود. نینورته لوح تقدیر را به دست می آورد و خبرهای خوشی را برای خدایان ارسال می کند. این حماسه به سیاقی سنتی به پایان می رسد:
تو انزو را مغلوب کردی، اورا در اوج قدرتش کشتی،
انزوی جاه طلب را در اوج قدرتش کشتی.
چون تا به این حد دلیر بودی وکوه راکشتی،
همه دشمنان را وادارکردی در مقابل پدرت انلیل زانو بزنند.
نینورته چون تو تا به این حد دلیر بودی وکوه راکشتی،
و همه دشمنان را وادارکردی در مقابل پدرت انلیل، زانو بزنند.
فرمانروائی مطلق و هرگونه آئین منحصر به فردی به تو تعلق می گیرد.[۷]
درباره ذوالقرنین هم مطالبی بنویس
ذوالقرنین همان کوروش هست و همانکه در تورات و قرآن آمده است و دینش زرتشتی بود.
به هیچ وجه دین هخامنشیان زرتشتی نبوده! این همه سنگ نبشته از ایشان برجای مانده، دریغ از اینکه اشاره ای به حضرت زرتشت (ع) داشته باشند یا از دین نامی ببرند. فقط نام اهورامزدا را بردن که این هم دال بر زرتشتی بودن اینان نیست.
😀 thank you so much for this awesome website me and my sept preferent this depicted object and perceptivity
😄 thank you so much for this awesome web site me and my kin preferent this satisfied and sixth sense