در مورد مآخذ واژۀ تاریخ
واژۀ تاریخ که در قرآن به کار نرفته و منشأ آن مورد مناقشه است، به صور تری-ایخ و تری-خیه و تریخ در سنسکریت و اوستایی به معنی دانش ثبت و بیان گذر و گذر (از جمله گذر زمان) است:
तरति{तॄ} verb tarati[tRR, tari] save
ईखति{ईख्} verb ikhati[ikh] go
तारयति{तॄ} verb 1 Par tArayati[tRR, tari] get through
ख्याति{ख्या} verb khyAti[khyA] declare
تاریخ به معنی ثبت وقایع و نوشتن کتاب با تر-ایخ سنسکریت و اوستایی همخوانی دارد:
تاریخ. (ع مص، اِ) تأریخ. توریخ. نوشتن کتاب را. (منتهی الارب). واژۀ دیروک کُردی به معنی تاریخ نیز در این رابطه قابل توجه است:
दूर adj. dUra (dira) far, past
उक्त{वक्ति , वच्} pap. ukta[vakti, ukh] said
उक्त pap. ukta (uk, ukh) spoken
پس خود واژۀ سنسکریتی تریخ را می توان “دانش ثبت و بیان «گذر» زمان” گرفت:
Sanskrit dictionary
[«previous (T) next»] —
Trikh in Sanskrit glossary
Source: Cologne Digital Sanskrit Dictionaries: Shabda-Sagara
Sanskrit-English Dictionary
Trikh (त्रिख्).—[(i) trikhi] r. 1st cl. (triṅkhati) To go, to move or approach.
Source: Cologne Digital Sanskrit Dictionaries: Yates Sanskrit-English Dictionary
Trikh (त्रिख्):—[(-i) triṅkhati] 1. a. To go.
در مجموع معلوم میشود تاریخ نظیر دیروک کُردی در زبانهای هندواروپایی به معنی دانش بیان گذشته ها است:
tere- (2)
*terə- Proto-Indo-European root meaning “cross over, pass through, overcome.”
It is the hypothetical source of/evidence for its existence is provided by: Sanskrit tirah, Avestan taro “through, beyond;” Latin trans “beyond;” Old Irish tre, Welsh tra “through;” Old English þurh “through.”
۲۹۰-۹۱ ēg̑-, ōg̑-, əg̑- IE to say, speak
۵۰۳-۴ i̯ek- IE i̯ēk- to speak
مطابق لغت نامۀ دهخدا: تاریخ. (ع مص، اِ) تأریخ. توریخ. نوشتن کتاب را. (منتهی الارب). وقت چیزی پدید کردن. و در اصطلاح، تعیین کردن ْ مدتی را از ابتدای امر عظیم و قدیم مشهور تا ظهور امر ثانی که عقب او است تا که دریافته شود به زمانه ٔ آینده و دیگر مدت ظهور این امر ثانی بلحاظ نسبت بعد مدت امر قدیم مشهور اول… (غیاث اللغات) (آنندراج). سیوطی در المزهر بنقل از مجمل ِ ابن فارس آرد: تاریخ کلمه ٔ معرب است. جوالیقی در المعرب گوید: گویند «تاریخ» که مردم بدان وقایع را نگارند عربی محض نیست بلکه مسلمانان آنرا از اهل کتاب گرفته اند. تاریخ مسلمانان از سال هجرت شروع شد و در زمان خلافت عمر رضی ﷲعنه ثابت گردید و از آن پس تا کنون صورت تاریخی به خود گرفته است. بعضی گفته اند کلمه ٔ مذکور عربی است ۞ و از لغت «ارخ» به فتح همزه و کسر آن به معنی بچه گاو وحشی اشتقاق یافته است، اگر مؤنث باشد، بنابراین وجه مناسبت تاریخ با این معنی آنست که مانند تولد بچه حادثه ای پدید می آید. و باهلی برای مردی که در بصره بود چنین انشاد کرد:
لیت لی فی الخمیس خمسین عیناً
کلها حول َ مسجد الأشیاخ ِ
مسجد لاتزال تهوی الیه
أم ّأرْخ ِ قناعها متراخی …
و گفته اند «أرخ» (بفتح اول) به معنی وقت است و «تاریخ» به معنی توقیت است. (المعرب چ مصر صص ۸۹ – ۹۰). مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: «تاریخ» در لغت تعریف زمان است و گویند این کلمه مقلوب تأخیر است و نیز آنرا به معنی غایت دانند، چنانکه گویند فلان تاریخ مردم خود می باشد یعنی شرف آنان بدو منتهی گردد و اینکه گویند این عمل در تاریخ فلان انجام شده است به معنی اینست که در وقتی انجام شده است که بدان منتهی گردیده است، و باز گویند که این کلمه ٔ عربی نیست بلکه مصدر مؤرخ است که معرب ماه روز (ماه-روذ، گذر ماهها) میباشد.