مزار منسوب به معصومهٔ قم متعلق به عاصم بن کوشید به نظر می رسد
(The tomb attributed to Masoumeh in Qom seems to belong to Asem bin Kushid)
زیارتگاه معصومهٔ قم می تواند مزار «عاصم بن کوشید» حاکم انقلابی قمی شیعی مقتول توسط هارون الرشید باشد. نام عاصم را با نام همریشه اش معصومه جایگزین کرده اند:
عربهای اشعری شیعی قم تا زمانیکه متحّد بودند قدرت فراوانی داشتند و نه تنها در برابر مردم بومی، بلکه در برابر خلفا نیز سر تسلیم فرود نمیآورند؛ خراج نمیپرداختند؛ فرستادگان خلفا را به شهر قم راهنمیدادند و بهطور آشکار به ترویج گرایشهای شیعی و علوی میپرداختند. در سدههای نخستین اسلامی، علویان و شیعیان با بیرحمانهترین وضع تحت تعقیب حکومت اموی و عباسی قرار میگرفتند. تعقیب و آزار خلفا از یک سو، و انگیزهٔ تبلیغ گرایشهای شیعه از سویی دیگر، علویان را تشویق به مهاجرت به نقاط دوردست سرزمین اسلامی میکرد؛ و این به این معنا بود که قم، به زودی میزبان مردمی از علویان و شیعیان میشد.
با حضور شیعیان در قم، این شهر از همان زمان به عنوان پایتخت مذهبی شیعه مطرح شد. قیام علیه هارونالرشید یکی از شورشهایی بود که در قم اتفاق افتاد. در طی این قیام مردم به دارالحکومه حملهور شدند و «عاصم بن کوشید» را به ضرب خنجر از پای درآوردند. این قیام به جداشدن قم از اصفهان انجامید.
نکته سنجی، چنین تردیدهایی در بارهٔ انتساب این مزار به ستی فاطمه (معصومه) به عمل آورده است:
پرسش سلام من قبلاً هم از شما سؤالاتی نمودم که متأسفانه قانع نشدم به نظر می رسد بیشتر از سفسطه جهت پاسخ گویی استفاده می شود با این حال از آنجایی که منبع اینترنتی دیگری که بتوانم سؤالات خود را مطرح کنم نمی شناسم شبهاتم را با اسم ناشناس_۱۱ مطرح می کنم امید که پاسخی قانع کننده بیابم در مورد مطلب زیر چه توضیحی دارید: قدیمی ترین منبعی که از «فاطمهٔ معصومه» یاد کرده، کتاب «تاریخ قم»، (نوشته :حسن بن محمد بن حسن قمی) متعلق به سال ۳۷۸ هجری قمری است و کتبِ تاریخی و مذهبِی دیگر همگی نقل قولهایی از همین کتاب است. در این کتاب، آمده است:(( فاطمه دختر امام موسی کاظم ، در سال ۲۰۱ هجری – یعنی یکسال پس از ولایتعهدی امام رضا – برای دیدار برادر عازم ایران شد. چون به ساوه رسید بیمار شد. تا قم ده فرسنگ راه بود. فاطمه، عزم قم کرد و در قم میهمان موسی بن خزرج بن سعد اشعری شد. او پس از ۱۷ روز، در قم درگذشت. چون فاطمه را وفات رسید، بعد از غسل و تکفین، جسد او را به باغِ بابلان بدند و خواستند تا در سردابی که به همین منظور آماده کرده بودند، دفن کنند. اما در میان آل سعد، در اینکه چه کسی سزاوارتر است برای رفتن به سرداب و تدفین ستی فاطمه. عاقبت بر پیرمردی به نام «قادر» اتفاق کردند، اما در همین هنگام دو سوار که روی خود را پوشانده بودند، از گرد راه رسیدند و کار تدفین را به اتمام رساندند و رفتند. و کس ندانست که ایشان که بودند.)) اما غرض از این نوشتار، بیان شک و شبهه ای است که من درباره ی اصیل و تاریخی بودن بارگاه فاطمهٔ معصومه در قم دارم.
و اما دلایل:
١ – گزارش تاریخی مربوط به حضور و مرگ فاطمهٔ معصومه در قم، خبری واحد است؛ یعنی هیچ منبع تاریخی دومی آن را دلالت نکرده است. یعنی گزارش دیگری که ولو به صورت غیرمستقیم، مؤیّد آن باشد، در دست نیست. در عالمِ روایتگریِ اسلامی، معمولاً بر «خبر واحد» اعتمادی نمیشود.
٢ – روایت مذکور، آنجا که به حضورِ «دو سوار نقاب پوش» برای تدفین او اشاره دارد، کاملاً ساختگی به نظر می رسد. در برخی منابع، این دو سوار را پدر و جدِ فاطمه دانسته اند، به عذر اینکه باید فرد یا افراد محرمی برای در گور نهادنِ یک زن، بوده باشند. تأکید بر کهولت «قادر» نیز شاید همین معنا را دلالت کند. اما، حضورِ سوارانی ناشناس در جمع دوستدارانِ ائمه و اقدام آنها در تدفینِ زنی از تبار ایشان، بی آنکه عکس العمل یا سؤالی را همراه داشته باشد، از دیدگاه یک مورخ قابل قبول نیست؛ هر چند در منطق اسطوره ای، چنین تردیدهایی هرگز پیش نمی آید.
٣ – در جستجویی که کرده ام ، هیچ نام و نشانی از همراهان فاطمه معصومه نیافتم. آقای علی اصغر فقیهی، مؤلف دانشمند کتاب «تاریخ مذهبی قم»، نیز تأکید دارند که «درباره ی همراهان – و نیز چگونگی حرکت و مسیر مسافرت – فاطمه معصومه هیچ مطلبی در منابع وجود ندارد.» همچنین، در میان ۴۴۴ امامزاده ی موجود در قم، کمترین نشانی از همراهان ایشان یافت نمیشود و این جداً مایه ی شگفتی است که زنی تنها از خاندان پیامبر، صدها کیلومتر مسافرت کرده باشد. برخی منابع، عذر آورده اند که همرهان فاطمه در حوالی ساوه، مورد تهاجم سنیان متعصّبِ ساوجی قرار گرفتند و کشته شدند و فاطمه به تنهایی به قم عزیمت کرد. اما این توجیه قابل قبول نیست. چگونه ممکن است که «خواهر ولیعهد دولت اسلامی» مورد هجوم دشمنان قرار گیرد و از این رخداد، نشان و گزارشی در منابع تاریخی برجای نمانده باشد؟ (به یاد داشته باشیم که زمان سفر فاطمه، درست مقارن ولیعهد شدنِ امام رضا و اوج تبلیغات دولت مأمون در این باره است.)
۴ – بنا به محاسبات آقای فقیهی در کتاب تاریخ مذهبی قم، سنِ «فاطمهٔ معصومه» در وقت وفات کمتر از ۲۳ نبوده است. با این حال نشانی از همسر ایشان نیز وجود ندارد. مؤلف کتاب تاریخ قم، در رفع این مشکل، آورده است که اصولاً موسی بن جعفر هیچیک از ۲۱ دختر خود را به شوهر نداده بود، چون مردی که همتراز دخترانش باشد، وجود نداشت (!)
۵ – لقب «معصومه» در میان اسامی امامزادگان منحصر به فرد است. من هنوز نتوانسته ام امامزادهٔ دیگری با لقبی مشابه را پیدا کنم.
۶ – غیر ممکن است که در سردابهٔ میان باغ مشهور به بابلان، محذوری برای ساخت آرامگاه در سمت و سوی قبله وجود داشته است. ضمن اینکه تدفین نشدن فاطمه در گورستانهای قم محل بحث است. به گزارش منابع تاریخی در قم آن زمان، لااقل دو گورستان عمومی در شمال و جنوب شهر، وجود داشته است.