اتیمولوژی آخشام آذری (هنگام غروب)
آخشام آذری (هنگام غروب) تلخیص ترکیب آکاو (آشکار شدن و آغاز) و شام (شبانگاه) در اوستایی و پهلوی به نظر می رسد:
شام. (اِ) شبانگاه. بتازیش مغرب خوانند. (شرفنامهٔ منیری). آخر روز. (بهار عجم). اول شب که تاریک است. (فرهنگ نظام). شبانگاه یعنی وقت مغرب. (مؤید الفضلاء). عشا و زمانی که تاریکی شب بروز کند تا هنگام خفتن. (ناظم الاطباء).
सायम् adverb sAyam in the evening
واژهٔ اوستایی آکاو (آشکار شدن، آغاز) ریشهٔ خود کلمهٔ آغاز نیز است. آغوز (شیر آغازین، آشکار شدهٔ آغازین) هم برگرفته از همین آکاو اوستایی (آشکار شدن) به نظر می رسد:
Akav: evident
आद्य adj. Adya being at the beginning
ریشهٔ خود آشکار:
अशा ashA in the light of
कार adj. kAra doing
آغاز. (اِ) بدائت (بدایت).بدء (بدو). ابتدا. ابتداء. فاتحه. مفتتح. شروع. سر. دخش. درآمد. صدر. مبداء. اوّل. نخست. ازل. اصل. مقابل فرجام و انتها و انجام و بن و اَبَد:
چون فراز آمد بدو آغاز مرگ
دیدنش بیگار گرداند و مجرگ.
رودکی.
بر اندازه بر هر کسی می خورید
ز آغاز فرجام را بنگرید.
فردوسی.
مثال های تبدیل «ک» و «د» به «غ» و «ز»:
«ک» گاه در فارسی به «غ» بدل شود:
شکا = شغا.
زاک = زاغ.
چکندر (چگندر) = چغندر.
چکوک (چگوگ) = چغوک.
«د» گاهی به «ذال معجمه»، چون:
آدر= آذر.
گدار = گذار.
«د» گاهی به «زای معجمه»، چون:
سرخ مرد = سرخ مرز.
داد = زاد؛ به معنی سن ، عمر
مثال های تبدیل «ک» به «خ»:
«ک» گاه بدل ِ «خ» آید:
نارکوک = نارخوک.
کمان = خمان.
کم = خم.
کرنا = خرنا.
کوسه = خوسه. (در کوسه گلین و رکوب کوسج و خوسه)
شاماکچه = شاماخچه.
و در تعریف نیزبدل ِ «خ» آید:
کنده = خندق.
کسری = خسرو