معنی نام رشخوار/رشتخوار ترتبت حیدریه و رشت
از آنجاییکه صنعت قدیمی رشخوار/رشتخوار بافتن قالیچه بوده است لذا می توان جزء رشت آن را به معنی رشتن و ریسیدن و پیراستن جزء دوم آن را به معنی خوار (کوچک، معادل پسوند چه در قالیچه) دانست. حتی نام شهر رشت (بیه پس، محل تهیه پسین ابریشم، در مقابل بیه پیش= لاهیجان) را که صنعت قدیمی آن تهیه ابریشم بوده می توان به معنی اوستایی محل پیراستن و رِشتن و ریسیدن گرفت:
रचयति{रच्} verb rachayati[rach] decorate
रूषति{रूष्} verb rUshati[rUsh] decorate
نام بروان کهن در سمت رشت نیز که می تواند خود رشت باشد به معنی محل بافتن و رشتن و پیراستن لباس و پارچه به نظر می رسد:
प्रवाण n. pravANa edging or trimming of a piece of woven cloth
نام دیلمیان گیلان می تواند از واژهٔ دیلم (چوبدستی، نیزه) اخذ شده باشد، چون عنوان اوستایی آنان درُوَنت را هم در اساس می توان به معنی دارندگان چوبدستی (داریان منابع یونانی) گرفت.
بطلمیوس (قرن ۲ م.) سرزمین الومائیس را در شمال خورو میترنه (محل بسیار باشکوه، قزوین) و در غرب تپوری (طبرستان) شمرده است. بر این اساس دا-ایلوم یعنی محل دارای چوب محافظ (دیلم):
इली f. ili[um] stick shaped weapon