معنی و اتیمولوژی نام رُستم

معنی و اتیمولوژی نام رُستم
(The meaning and etymology of the name Rostam)
نام رُستم به صورت رُتستخم در نسخهٔ ایرانی کتاب پهلوی بندهشن و کتاب پهلوی درخت آسوریک ذکر شده است. با توجه به مطابقت رستم با گرشاسب (کِرِسا-سپَ، یعنی در هم شکنندهٔ ستمگران و راهزنان که در اوستا بدان اشاره شده) آن را می توان ترکیب رُت/رُد (زنندهٔ یا درندهٔ) – ستخم (ستهم، ستمگران) در نظر گرفت:
रोटते{रुट्} verb 1 roTate[ruT] strike against
रुणद्धि{रुध्} verb ruNaddhi[rudh] tear
शठ adj. shaTha (stahma) wicked
स्तम्भ stambha (stahm) refers to “immoilizing others”
«در ادبیات پهلوی نام رستم به صورت «رُت‌ستَخمَک»/rot-staxmak/ یا «رُت‌ستَخم»/rot-staxm/ معادل «رُت‌ستَهم»/rot-stahm/ آمده‌است. به نظر یوزف مارکوارت واژۀ «رُت‌ستَخمَ» در اوستا «رَئُتَستَخمَ»/rauta-staxma/ یکی از عنوان‌ها و صفت‌های کِرِساسپ (گرشاسب) بوده‌است و این دو پهلوان (گرشاسب و رستم هفتخوان مازندران) نه‌ تنها از جهت اعمال پهلوانی به یکدیگر شبیه‌ هستند، هم خاندان نیز می باشند. گرچه در طول تاریخ در زیر خیمهٔ نام رستم نام آوران ایرانی دیگر و پهلوان اساطیری سکاها هم اشتراک یافته اند:
رستم لقب پهلوانان دشمن شکن
رستم ها (پهلوانان دشمن شکن، رئوت ستهم) در تاریخ ایران زیاد بوده اند که همگی تحت این نام در شاهنامه یکی گرفته شده اند. رستم سمنگان (تور/هراکلس سکایی، گم کنندۀ اسب، یادگار نهندۀ ابزار پهلوانی برای فرزند آتی)، رستم کشندۀ دیو سفید در جنگل مازندران (گیلگامش کشندۀ خومبابا در جنگل سدر)، رستم هفتخوان رستم (آترادات پیشوای مردان شکست دهندۀ آشوریان در زیر حصار شهر آمُل و آزاد کنندۀ خشتریتی= کیکاوس)، رستم کشندۀ اسفندیار (داریوش ترور کنندۀ سپنتداته گائوماته)، رستم سیستانی دستگیر کنندۀ کرسیوز (سورنای سیستانی کشندۀ کراسوس)، رستم کشندۀ اشکبوس و کاموس کشانی (وُل-خشیه= پُر نیرو، ولخش سوم اشکانی شکست دهندۀ کوجولا کدفیسوس کوشانی)، رستم چاه شغاد (پیروز ساسانی) و رستم کشندۀ سهراب (شاپور سردار قباد ساسانی، مغلوب کنندۀ سوخرا در میدان کشتی). در کتابهای پهلوی و اوستا تنها رستم هفت‌خوان مازندران به نامهای رستم و گرشاسب آمده است و بقیه رستم ها از طریق روایات شفاهی به شاهنامه رسیده و در زیر خیمۀ نام رستم با هم مشتبه و یکی شده اند. در کتاب پهلوی یادگار زریران، رستم (رُدستهم، رُتستهم) نام عام به معنی پهلوان دشمن شکن است.
دلایلی بر ترادف نامهای رستم و گرشاسب
آرتور کریستن سن در کتاب کیانیان خود میگوید که «به نظر مارکوارت، رستم هفتخوان مازندران شاهنامه از خاندان سام همان کِرِساسپ اوستا از همان خاندان سام است که دشمنان خود را در کنار دریای فراخکرت کشتار میکند». برای این نظر دلایل لغوی روشنی در معنی براندازهٔ راهزنان وجود دارد که بدانها توجه کافی نشده است:
سوای رُت و رُد سنسکریت به معنی زدن و دریدن و کشتن، در فرهنگ واژه های اوستایی احسان بهرامی صفحه ۱۲۳۴، واژه «رُ» از ریشه «رَوَ» [از ریشه هندواروپایی رِیپ] نیز به معنی بریدن و دریدن آمدن است. جزء دوم نام رستم یعنی ستم (ستهم پهلوی، ستم فارسی) به صورت ستمبه در سنسکریت به معنی شورش و راهزنی و دزدی و شورش و طغیان و آسیب زنی به دیگران آمده است، همانکه به گونهٔ ستم (جور) باقی مانده است (صفحه ۹۱، فارسی باستان، هاشم رضی):
स्तम्भ stambha (stahm) refers to “immoilizing others”
در مقابل نام گرشاسپ/کرساسپ هم در هیئت کِرِسا-سپَ به همین معنی است: کِرِسَ= راهزن (جلد اول یسنا، صفحه ١۶٧ به نقل از بارتولومه)، دشمن و ستیزه جو (صفحه ٣٨٢ فرهنگ واژه های اوستا)، سپا (افکندن و دور انداختن، صفحه ١٩۶ یادداشتهای گاثاها)، برانداختن و ویران کردن (فرهنگ واژه های اوستا.ص ١۴۶٧). در تأیید این وجه اشتقاق در بند ١٣۶ فروردین یشت اوستا می خوانیم: «ما به فروهر پاک سام گرشاسب مجعد موی و مسلح به گرز درود میفرستیم تا بر ضد بازوان قوی دشمن و لشکرش و سنگر فراخش و درفش برافراشته اش آن مقاومت توانیم کرد تا بتوانیم در برابر راهزنان پایداری کنیم».
در باب مطابقت رستم هفتخوان مازندران و گرشاسب اوستا سه موضوع کشتار کردن گرشاسب دشمنان بزرگ خود را در کنار فراخکرت (منظور دریای مازندران)، هفتخوان رستم و کیکاوس (پادشاه منطقه چشمه زاران) در مازندران و موضوع تاریخی لشکرکشی رئیس رئیسان آشوری شانابوشو سردار آغاز حکومت آشوربانیپال به شهر آمول (آمُل) که بنا به پراشک شرق شناس چک به مقصد مقر خشثریتی فرمانروای پارتوکا (سرزمین کنار چشمه= ناحیه کاشان) صورت گرفته که از پیش از اسرحدون از آنجا به شهر آمل مازندران پناه برده و ماد بعد از آن مستقل شده بود، قابل توجه است:
خاندان سام-ثریته (شادی بخشنده و محافظت کننده) در کنار هسته میتولوژیک خود یک هسته تاریخی در جنگلهای مازندران در کنار دریای فراخکرت (منظور مازندران) دارند. در عهد هخامنشیان فرد تاریخی قهرمان آنجا آترادات پیشوای آماردان نامیده می شده و سلف سابق کوروش به شمار می رفته است که سوای گرشاسب کنار دریای فراخکرت اوستا و رستم هفتخوان مازندران شاهنامه، مطابق آذربرزینِ مقابل بهمن (در اساس دیوان دژ بهمن) در سمت شهر ساری (در اساس شهر آمل مازندران مکان استقرار خشثریتی= کیکاوس، مقصد لشکرکشی رئیس رئیسان آشوری شانابوشو در آغاز حکومت آشوربانیپال) است که منجر به شکست دیوان (آشوریان) و استقلال مادها گردیده است:
त्रात adj. trAta protected, protection. शम m. sama final happiness.
در اوستا نام اورواخشیه (بسیار شادیبخش) مترادف با سام (بسیار شادیبخش) و فرامرز (بسیار[شادی] بخشنده) متعلق به برادر سام گرشاسب نریمان (به قول مارکوارت همان رستم هفتخوان مازندران) است که در کنار دریای فراخکرت (مازندران) به دست دشمنانش کشته میشود و سام گرشاسب نریمان از دشمنان وی انتقام میگیرد.
منابع عمده: کیانیان، آرتورکریستن سن؛ تاریخ ماد، دیاکونوف؛ یشت ها (۱.۲) و یسنا (۱،۲) استاد پورداود‌؛ فرهنگ لغات سنسکریت نائینی؛ فرهنگ لغات اوستایی احسان بهرامی.
You might also like

Leave A Reply

Your email address will not be published.