ریشهٔ واژه های فارسی ذات و نژاد

ریشهٔ واژه های فارسی ذات و نژاد
در ملحقات لغت نامهٔ دهخدا در پارسی ویکی در بارهٔ واژهٔ ذات فارسی چنین آمده است:
ذات:
“این واژه پارسی اوستایی است؛ ولی با اینکه شادروان دهخدا بسیار پژوهشگر بوده، چون دسترسی خوبی به واژه های اوستا نداشته، ذات را عربی دانسته. اینک به این واژه های اوستایی بخوبی بنگرید:
خْوَذاتَ xvadhãta (ذات از خود، هستی از خود، خود آفریده، قائم بالذات)
تَرَذاتَ taradhãta ذات برتر، اشرف مخلوقات، برترین آفریده
دوژ نیذاتَ duž nidhãta زن بدسرشت ـ بد ذات
دوژ نیذاتو duž nidhãtu مرد بدسرشت ـ بد ذات
سْتیذاتَ stidhãta هستی بخش، خالق ذات
مَزدَذاتَ mazdadhãta ذات مزدا داده، آفریده ـ مخلوق مزدا
هوذاتَ hudhãta زن یا ماده خوش ذات.”
نیذاتَ به اوستایی به معانی پیوسته و سرشت و خوی، اساس واژه های نژاد و ذات فارسی به نظر می رسد. نیذاتَ ترکیب پیشوند «نی» (در، توی) و «ذاتَ» (داده) بوده است. جزء پیشوندی «نی» آن در نی-ذات (سرشت) به سبب ساده شدن افتاده است و ذات به صورت سنسکریتی جات به جای نیذات (سرشت) نیز به کار رفته که در لغت نامهٔ دهخدا هم اشاره ای بدان آمده است:
जात n. jAta (dhAta) origin
ذات عربی به معنی ذات فارسی نیست و آن در قاموس قرآن، تبیان به معنی صاحب، چنین توضیح داده شده است:
ذات:
مؤنث ذو است به معنى صاحب نحو [آل عمران:۱۱۹]، موصوف آن جمع است لذا مؤنث آمده یعنى: خدا به چیزهائى که در سینه‏هاست و مصاحب سینه هاست داناست. اسن کلمه ۳۰ بار در قرآن آمده است [ذاریات:۷]. چون سماءِ مؤنث است لذا وصف آن ذات آمده. تثنیه آن ذواتان و جمعش ذوات است نحو [رحمن:۴۹]. هر که از مقام پروردگار خویش بترسد دو بهشت دارد… هر دو داراى شاخه هاست. اما جمع آن در کلام مجید بکار نرفته است. ناگفته نماند: ذات گاهى به معنى طرف، حال و نفس الشیى آمده نحو [کهف:۱۷]. یعنى از کهف آنها بطرف راست میل مى‏کند و نحو [انفال:۱]. یعنى حالیکه در میان خویش دارید اصلاح کنید. در اقرب الموارد پس از شمردن موارد استعمال آن مى‏گوید در اکثر این عبارات راجع آن است که ذات همان ذات به معناى صاحب باشد.
Alla reaktioner:

Zahra Hosni, Shahnaz Shirdelian och ۱۱ andra

You might also like

Leave A Reply

Your email address will not be published.