سنت سکایی رستم شاهنامه
سکا به معنی قوچ وحشی و بزکوهی حیوان توتمی سکاییان بوده و رستم دارای این سنت نشان می دهد:
خان دوم از هفت خان رستم، خان تشنگی است. رستم و رخش هر چه راه میسپرند آب نمییابند و از تشنگی جان به لب میشوند.
در آن سختترین دم، غُرمی (قوچ وحشی) از برابر رستم میگذرد. رستم میداند که آن غرم به کنار آبی خواهد رفت. بی نا و نفس، از پی او روان میشود، تا به چشمهای میرسد. رستم و رخش هر دو آب مینوشند و جان تازه مییابند. پس رستم به آن غرم دعا میکند:
بر آن غُرمبَر، آفرین کرد چند
که از چرخ گردان مبادَت گزند
گیا بر در و دشت تو سبز باد
مباد از تو هرگز دل یوز شاد
تو را هر که یازَد به تیر و کمان
شکستهکمان باد و تیرهگمان.
رستم هفتخوان مازندران از آماردان بوده است که بنا به خارس میتیلنی از سکاها بوده اند. سیستان بعداً سرزمین سکاها شد. نام آن آماردی که آشوریان (دیوان ماژندران) را در پای حصار شهر آمل شکست داد، آترادات بوده و رستم (پهلوان) از جمله القاب وی است.