معانی محتمل نامهای قشقایی و افشار

معانی محتمل نامهای قشقایی و افشار
(Possible meanings of Qashqai and Afshar names)
نام قشقایی به ترکی به صورت کاش-قایی در ترکی به معنی برآمدگی نیرومند می تواند اشاره به کلاه کنگره دار ایشان باشد. نام استاجلوها را هم می توان به معنی دارای کلاه تاجدار گرفت. این دو نام یادآور نام کنگرلوهای اران می باشند.
منشأ اَرانی قشقایی ها:
از سوی دیگر نظر به گرامی داشتن آتش اُجاق خانوادگی نزد عشایر قشقایی، نام قشقایی می تواند بر گرفته از زبان سکایی و اوستایی و سنسکریت به معنی گرامی دارندهٔ آتش اجاق خانوادگی باشد:
घासि m. ghAsi fire
kash: shine, fire
kayi: cherish
این معنی نام مردم آگوانی, آلوانی, اوتی (آذری) و ارانی (آرانی) قفقاز هم بوده است که پرستندهٔ الههٔ اجاق خانوادگی تابیتی (تابنده، درخشان) بوده اند.
سعید نفیسی در کتاب تاریخ معاصر ایران نوشته است:
«گروهی از قزلباش‌ها [از اَران و آذربایجان] در دوره شاه اسماعیل صفوی برای حراست و دفاع از مرزهای جنوبی کشور به فارس انتقال داده شدند. این گروه با ایجاد اتحاد بین ایل‌های فارس، ایل قشقایی را تشکیل دادند.»
گفته میشود بیشتر تاریخ شناسان معتقدند که ایلات قشقایی قبل از اینکه استان فارس را به عنوان محل اصلی زندگی انتخاب کنند مدتی را در شمال غربی ایران ساکن بودند یکی از چیزهایی که این نظر را تایید می کند وجود قبیله ای به اسم مغانلو در میان قشقایی ها بوده که بدون شک نامشان از دشت مغان شمال اردبیل گرفته شده است. قبایل دیگری هم در میان قشقایی ها هستند که به نظر می آید پیشینه آن ها به شمال غرب ایران گره خورده است. از طرفی، خود قشقایی ها هم معمولا سرزمین گذشته خود را اردبیل می دانند.
دکتر کزازی در مورد واژه ی “گَش” می نویسد: ((گَش به معنی خوب و خوش و دلپذیر است.))
((کسی را که اندیشه ناخُوَش بود
بدان ناخوشی رای او گَش بود))
(نامه ی باستان، جلد ۳، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵ ، ص ۱۷۰.)
نامهای آلوان و آگوان را نیز به ارمنی مطبوع و با حلاوت آورده اند ولی نامهای مختلف اران در اصل به معنی سرزمین آتش اشاره به الههٔ اجاق خانوادگی بوده اند و منظور از گرم و مطبوع و با حلاوت هم آتش بوده است.
معنی نام اوشار (افشار)
در خبر رشید الدین فضل الله در جامع التواریخ، اوشار (افشار) به ترکی به معنی سریع شکار کننده، اشاره به توتم عقاب آنها دارد؛ ولی اوشار به صورت اووشار در معنی برخوردار از قوچ و بُز بزرگ هم گواه دارد: مطابق لغت نامۀ دهخدا: جاف. (اِخ) نام ایل و طائفه ای است. از جاف و افشار. بزهای بزرگ و عظیم الجثه در آنجا تهیه میشود که گوشت آنها بهتر از سایر بزهاست. رجوع به جغرافیای مفصل ایران ج ۳ ص ۱۸۴ و مجمل التواریخ گلستانه ص ۲۵۳ شود.
آیا نام افشار ها (اَوشارها) همچنین ربطی با شاره (دستار) دارد؟
چون گفته شده است نادرشاه افشار از کلاه استوانه‌ای‌شکل و بلندی استفاده می‌کرد که قسمت بالای آن به‌صورت زیگ زاگ به سه یا چهار گوشه ختم و با انواع جواهرات تزیین می‌شد. این کلاه به کلاه نادری معروف بود که معمولاً قرمز رنگ بوده و شالی ابریشمی یا پشمی به دور آن می‌بستند. کلاه مردم عادی این دوره، کلاه نمدی بلند بود که به دور آن دستاری می‌بستند و نوع بدون دستار نیز در میان افسران رواج داشت.
اََفشار (اوشار) می تواند به معنی اَو (محافظ) و شاره (دستار) باشد:
اَو پیشوند رایج اَوستایی به معنی نگهداری و محافظت‌ بوده است.
شاره. [ رَ / رِ ] (اِ) دستاری بود چندانکه چادری، و از هندوستان آرند. (صحاح الفرس). دستار هندویان بود. (اوبهی). دستار باشد. (معیار جمالی). دستار اهل هند باشد و آن را به هندی چیره (ظاهراً به یای مجهول) گویند. (فرهنگ جهانگیری). دستار هندوستانی باشد که به زبان هندی چیره گویند. (برهان). ۞ دستار بزرگ مقابل (به اندازهٔ) چادری، که از هند آرند.(از فرهنگ سروری). دستار منقش که در هندی چیره گویند. (آنندراج). دستار بزرگ. (فرهنگ خطی):
ای شاره نهاده برستاره
کشنید ۞ ستاره زیرشاره .
منجیک (از صحاح الفرس).
ز سر شاره ٔ هندوی برگرفت
برهنه شد و دست بر سر گرفت .
فردوسی (از فرهنگ جهانگیری).
You might also like

Leave A Reply

Your email address will not be published.